صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۲ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۴۱۰۵۴
تاریخ انتشار: ۴۰ : ۱۸ - ۲۳ آذر ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
اهمیت آداب وعظ و خطابه و چگونگی اثرگذاری آن بر جامعه، بر کسی پوشیده نیست و یک خطیب می تواند با مطالعه، تدبر و بیان زیبا یا برعکس، استفاده از ادبیاتی نامناسب یا رفتاری نادرست، نسلی را دگرگون کند.

خبرنگار شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)، «آداب وعظ و ویژگی های خطیب» و مواردی که شاید در این مورد مغفول واقع شده اند را با آیت الله موسوی بجنوردی به بحث گذاشته است. آیت الله موسوی بجنوردی با تاکید بر وجود نکات کامل در زمینه اخلاق برای اقشار مختلف از جمله خطیبان در دین اسلام و کتاب های متفاوت بزرگان اسلام شناس، لزوم وجود فضایی برای نظارت بر گفتارها و نوشته های خطیبان، توسط افراد متخصص در حد مجتهد و معلم اخلاق را یادآوری می کند.

مشروح گفت وگوی شفقنا با مدیرگروه فقه پژوهشکده امام خمینی (ره) را در ادامه می خوانید:

* تریبون هایی رسمی و بعضا دینی در جهان و همچنین در ایران وجود دارند که گاهی مورد استفاده های نامطلوبی واقع می شوند. سوال من این است که در اسلام، شان و جایگاه خطیب به ویژه خطیب جمعه، چگونه تعریف شده است و در نگاه پیشوایان اسلامی چه ویژگی هایی برای خطیب در نظر گرفته می شود ؟

موسوی بجنوردی: خطیب جمعه عمدتا باید مردم را به تقوا، اخلاق و عدم ارتکاب فعل حرام ارشاد و آنها را آگاه کند که هیچ گاه در محاورات و دیالوگ ها به طور مثال تهمت زدن، افترا زدن، آبروی کسی را بردن و موارد دیگری که برخلاف اخلاق اسلامی، مغبوض اسلام و از معاصی کبیره است، وجود نداشته باشد. از آداب خطیب جمعه است که مشکلات روز جهان اسلام ا برای مردم بیان و آنها را به صبر، تقوا و خودسازی راهنمایی کند. خودسازی، مساله ای عمومی و مربوط به همه مردم و مسلمانان است و انسان در مرحله اول این وظیفه را دارد که خود را بسازد. هنگامی که خود را ساخت، جامعه سالم می شود. مواردی چون تهمت و افترا زدن علاوه بر معصیت کبیره بودن، آموزش هایی منفی برای جامعه دارد. هنگامی که جامعه مشاهده کند خطیب احیانا مرتکب معاصی کبیره ای می شود، گناه کبیره در نگاه آنهایی که به آن صورت آگاهی از دین ندارند، کوچک دیده شده و به تدریج اعمالی مانند غیبت، تهمت، افترا و بردن آبروی افراد، عادی و تبدیل به فرهنگ می شود. خطیب جمعه می تواند معلم اخلاق خوبی برای جامعه باشد و آن را به طرف کمال مطلق و مدینه فاضله  سوق دهد. اهمیت اخلاق تا اندازه ای است که پیغمبر اکرم (ص)، هدف بعثت خود را پیاده کردن مکارم اخلاق در جامعه معرفی می کند. در صورتی که خطیب در صحبت های خود بداخلاقی کند، جامعه نیز یاد گرفته و در نهایت به بداخلاقی سوق داده می شود. چنین اتفاقی، خلاف غرض شریعت مقدس اسلام است که اهمیت عجیبی به مساله اخلاق می دهد زیرا اخلاق، زیربنای همه احکام اسلام است. آن دسته از افراد که اسلام را به خوبی شناخته اند، تحت تاثیر این رفتارها قرار نمی گیرند اما خوف از این است که افرادی که معارف ضعیفی از اسلام دارند، این رفتارها را نیکو پنداشته و به عنوان دستورالعمل اسلامی بگیرند. این امر می تواند جامعه را به فساد بکشاند، تمام همت خطیب جمعه باید این باشد که جامعه را به طرف مدینه فاضله هدایت کند.

*اخلاقی که در نگاه  اسلام، مورد توجه قرار دارد و در رابطه با خطیب نیز بر آن تاکید شد، چه ویژگی هایی دارد؟ آیا آداب مشخصی در مورد اخلاق خطبا در نظر گرفته شده است یا اینکه متناسب با فرهنگ های مختلف در جوامع مختلف می تواند به صورتی متفاوت ارائه شود یعنی حد و مرزهای متفاوتی دارد؟

موسوی بجنوردی: اخلاق جمع خلق است یعنی صفاتی نیکو که عقلای عالم، آن را نیکو می پندارند. زیربنای احکام اسلام، اخلاق است و اهمیت بسیاری به این موضوع می دهد. نهادینه شدن اخلاق در جامعه به سادگی موجب نهادینه شدن احکام اسلام خواهد شد و آن جامعه را به سمت مدینه فاضله می کشاند. در صورتی که بداخلاقی در جامعه، فرهنگ شود، این جامعه بر انحطاط می رود و بسیار مشکل است که بتوان آن را به سمت احکام اسلام هدایت کرد، زیرا زیربنای همه احکام اسلام، اخلاق و طبق گفته خود صاحب شریعت، هدف بعثت او پباده کردن مکارم اخلاق در جامعه است. این مساله تا اندازه ای مهم است که پیغمبر(ص) به مسلمانان دستور می دهد به فرزندان خود، «لامیة العرب» که یکی از اشعار جاهلی است، بیاموزند زیرا این شعر مکارم اخلاق را آموزش می دهد. به دلیل اهمیت مکارم اخلاق در اسلام است که مشاهده می شود ائمه اطهار(ع)، به طور مرتب در نصایح خود و ارشاداتی که به جامعه داشتند، اخلاق را مطرح می کردند. امام خمینی (ره) نیز در سخنرانی ها، اعلامیه ها و گفت وگو های خود اهمیت خاصی برای  اخلاق قایل می شوند. مقام معظم رهبری، علمای اعلام و مراجع تقلید نیز به همین شکل، اهمیت خاصی به مساله اخلاق می دهند بنابراین باید دقت کرد کاری انجام شود که در جهت پیاده کردن هدف اصلی شرع مقدس باشد. نماز جمعه تشکیل می شود و مسلمان ها در یک روز معین جمع می شوند، خطیب جمعه نیز برای آنها صحبت می کند، ایشان باید در این صحبت ها برای جامعه مذکِر باشد، نه این که آنها را از احکام خدا دور کند یا به سوی بداخلاقی و برخی افعال که در اسلام از معاصی کبیره به شمار می روند، سوق دهد. این صحبت ها کلی است و نظر به فرد یا کشور خاصی ندارد بنابراین ائمه جمعه در کشورهای جهان اسلام باید به این مساله اهمیت دهند که مردم را به اخلاق اسلامی و اخلاق نیکو هدایت کنند. اخلاق اسلامی، متضمن چیست؟ متضمن نزدیک شدن به تمام صفات حسنه و تمام مواردی که اسلام به آنها دستور می دهد و دوری از مسایلی است که اسلام، انسان را از نزدیک شدن به آنها نهی می کند.

*طبق صحبت های شما بر مبنای آموزه های اسلام، تمام واعظان و خطیبان باید در بیانات خود، هدایت جامعه به سمت اخلاق حسنه را مورد توجه قرار دهند. آنچه همواره در آداب و دستورات اسلام مشاهده می شود نیز  همین امر یعنی دعوت به سمت اخلاق حسنه و نهی از اعمالی مانند اتهام، افترا و تهمت زدن و...است اما گاهی دیده می شود این مسایل رعایت نمی شود. رخ دادن این اتفاقات، تناقضاتی را در نگاه نسل جوان درباره توصیه های اسلامی ایجاد می کند که نمی توانند آن را حل کنند. آیا مجمع یا ارگانی وجود دارد که عهده دار حل این تناقضات باشد؟ یا قوانین و حد و مرزهایی برای ایشان تعریف می شود که در چه زمینه ای وارد شوند و در چه زمینه هایی خیر؟

موسوی بجنوردی: ایدئولوگ های اسلامی، اسلام شناس ها که علمای اعلم، فقها، معلمان اخلاق هستند که میزان را تشخیص می دهند. هدایت به سمت اخلاق و مدینه فاضله در فقه اسلام و روایات ائمه اطهار(ع) تا اندازه ای روشن است که حجت را بر همه تمام می کند و موضوعی ناگفته و تدوین نشده در این زمینه وجود ندارد. بزرگان و علمای اخلاق مانند خواجه نصیرالدین طوسی و... نیز کتاب های بسیاری در این مورد نوشته اند و اصلا احکام اسلام با اخلاق عجین است و اخلاق، جدا از احکام اسلام نیست. در نتیجه به نظر می رسد مساله، تمام است و نقص و کوتاهی در آن نیست. اگر نقصی باشد، در یاد نگرفتن یا اعتنا نکردن است وگرنه آنچه لازم است در شریعت و همینطور سخنان فقهای عظام و معلمان اخلاق اسلام گفته شده است.

*سوالم بیشتر متوجه یک مجمع و انجمنی نظارتی بر عملکرد خطیبان است که قواعد و قوانینی ارائه دهد و در موارد لزوم و در زمان های خروج از آن چارچوب های ارائه شده، تذکراتی داده شود.

موسوی بجنوردی: من هیچ کوتاهی در آن نمی بینم، فقط این افراد باید خود، مطالعه و کار بیشتری انجام دهند. به نظر می رسد فقه به ویژه فقه شیعه از این حیث بسیار کامل است. به طور مثال کتاب «اخلاق ناصری» از خواجه نصیرالدین طوسی، بسیار عالی نگاشته شده است یا در «جامع السعادات مرحوم نراقی»، تمام جزییات مورد توجه قرار گرفته است، در روایات نیز الی ماشاءالله ...

*ضمانت اجرایی آن کجاست؟ بله احکام در همه جا کامل است، اخلاق در کتاب ها و روایت با جزییات بیان شده است اما در نگاهی به جوامع اسلامی مشاهده می شود که شاید عملکرد جوامع به شکلی که باید، اسلامی نیست، در این مورد خاص، ضمانت اجرایی این دستورات کجاست؟

موسوی بجنوردی: به شکلی که معترض شود یا کیفری در نظر گرفته شده باشد، نیست. قبول دارم متاسفانه جایی وجود ندارد که در این مورد، گفتارها و نوشته ها را بررسی کند و اگر بر خلاف موازین اخلاق و شریعت اسلام باشد، تذکراتی داده شود در حالی که از ضروریات یک حکومت اسلامی این است که موسسه ای برای نظارت بر این موارد ایجاد شود و در این محیط، افراد متخصص و اسلام شناسی در حد مجتهد و معلم اخلاق نظارت کنند و کلام آنها فصل الخطاب باشد.

* مساله دیگر، مداح محوری و به نوعی در حاشیه قرار گرفتن وعظ و خطابه در جامعه امروز است که  به ویژه در ماه های عزاداری امام حسین(ع) بروز بیشتری دارد. مشاهده می شود کلاس های آموزشی بسیاری برای مداحی و دعاخوانی وجود دارد در حالی که در مورد آموزش خطیب چندان به این شکل عمل نمی شود. در زمینه آموزش افراد پیش از ورود به حوزه وعظ، چه کارهایی باید صورت بگیرد؟ اگر قرار باشد آموزش هایی برای آنها داده شود، باید چه موضوعاتی را مورد توجه قرار داد؟

موسوی بجنوردی: کار مداح، مداحی است یا برای مصیبت ائمه (ع) یا در میلاد ایشان باید بخواند، حق ندارد وارد مسایل اخلاق و... شود و این کار خطبای متخصص در این مساله است. باید برای مداحان، مرزهایی تعیین شود که وارد مسایلی که صحبت از آنها نیاز به تخصص دارد، نشوند. اسلام، حد و مرز و ضابطه دارد، هر فردی نمی تواند با سلیقه شخصی خود، آن را به شکلی مطرح کند. فقهای عظام، علمای اعلام، مراجع تقلید و بزرگان اسلام شناس هستند که می توانند میزان را تعیین کنند.

* آموزش خطبا چه طور؟ باید چه مواردی را شامل شود؟ اصلا چنین فضایی وجود دارد؟

موسوی بجنوردی: نه، اصلا چنین جایی وجود ندارد. اوایل، سخت گیری های بیشتری وجود داشت و هر فردی نمی توانست خطیب شود. افرادی خطیب می شدند که واقعا باسواد و مسلط در اخبار و اخلاق بودند، مواعظ را از بزرگان شنیده بودند، کتاب های موعظه ای را خوب می خواندند. البته در حال حاضر نیز بحمدالله به حد وافی چنین افرادی وجود دارند و واقعیتی است که نمی توان آن را منکر شد اما باید مرزها تا حدودی مشخص شود و هر فردی نتواند خود را در میان خطیبان بگنجاند بلکه باید  افرادی متخصص دراین معنا باشند.

*بنابراین آموزش و تعیین حد و مرزهایی پیش از ورود به حوزه وعظ و خطابه را توصیه می کنید؟ چون به ویژه شیعیان الگویی مانند حضرت علی(ع) دارند که از نظر بلاغت، زیبایی و شیوایی سخن خود حتی در میان غیرمسلمانان زبانزد بودند اما متاسفانه دیده نمی شود به آن شکلی که شایسته است از این الگوی وعظ و خطابه در جهت بهبود این مساله، بهره برداری و الگوبرداری شده باشد.

موسوی بجنوردی: به عقیده من خداوند، علی(ع) را برای قدرت نمایی خلق کرد. به اتفاق مفسران و صریح آیه قرآن، «تعالوا ندع أبنائنا وأبنائكم ونساءنا ونساءكم وأنفسنا وانفسكم...»، علی(ع)، نفس رسول الله است.

جان احمد جان جمله انبیاست/ چون که صد آمد نود هم پیش ماست

نفس رسول الله، خلاصه ای از 124 هزار پیغمبر است بنابراین علی(ع) نیز خلاصه 124هزار پیغمبر است...

*اما افرادی مانند علی(ع)، به عنوان نمونه یک انسان کامل و الگویی برای دیگر انسان ها بودند.

موسوی بجنوردی: بله، آنها الگوی ما هستند. رسول الله(ص)، علی(ع)، ائمه اطهار(ع)، حضرت فاطمه(س)، حضرت خدیجه(س)، اینها الگوی ما هستند.

* بله. در موضوع زیبایی لفظ خطیب مطرح است که استفاده از ادبیات زیبا در هنگام خطابه موجب جذب مخاطب و بیشتر شدن علاقه به فهم معناست و همینطور زشتی و نامناسب بودن ادبیات خطیب، تمایل به فهم معنا را در مخاطب از بین می برد، در این زمینه چه پیشتهاداتی دارید؟

موسوی بجنوردی: خطبا باید ادب را در بیان مطالب، نصب العین خود قرار دهند. ادب، زیباترین پدیده است. انسان می تواند با ادب، کلامی اثرگذار در جامعه داشته باشد و برخلاف آن مطلبی که با خشونت گفته می شود، از این اثرگذاری بی بهره است. یکی از خصوصیات پیغمبر اکرم(ص) این بود. ایشان با اخلاق و ادب خود در ظرف این بیست و چند سال، اسلام را عالم گیر کرد. این به چه علت بود؟ طبق آیه قرآن که « انك لعلي خلق عظيم...»، به دلیل اخلاق محمدی و ادب رسول الله(ص) بود که توانست اسلام را دینی جهانی کند. پس از ایشان نیز علی بن ابی طالب(ع) و دیگر ائمه اطهار نیز همان روش را دنبال کردند. آنها به گونه ای عمل می کردند که اسلام را جلوه و رونق می دادند. با خشونت و برخوردهای تند، کارها پیش نخواهد رفت، به همین دلیل است که دولت هایی مانند دولت اموی یا دولت عباسی که با هرزه گیری و  فساد و انواع پدیده های بد مقرون بودند، هیچگاه نمی توانستند اسلام را پیش برند. روزی تمام اسپانیا اسلامی شده بود اما سال ها بعد از بین رفت. چرا؟ چون افرادی در آنجا حکومت می کردند که اسلام واقعی را بیان نمی کردند و همواره بر سر قدرت دعوا وجود داشت. در زمان ظهور حضرت مهدی(ع)، با همان روش اخلاق محمدی اسلام واقعی را بیان و آن را جهانی می کند. حضرت مهدی(ع) فردی است که مانند جد خود، رسول الله(ص)، مبشر و نذیر است در نتیجه همه خاضع خواهند شد و اسلام که دینی جوابگوی همه بشریت در تمام اعصار هست را می پذیرند.

* آداب مشخصی از این ادب رسول خدا(ص) که به آن اشاره کردید و باید مورد الگو برداری قرار گیرد، در رابطه با خطیب ها ارائه شده است یا باید از سیره حضرت استخراج شود؟ یعنی فرض کنیم موسسه ای آموزشی در این زمینه بخواهد تاسیس شود و قرار است فهرستی از واحد های درسی ارائه دهیم، این واحد ها چه مواردی را در بر می گیرد؟

موسوی بجنوردی: در قرآن گفته شده است «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه» بنابراین اسوه ما رسول الله(ص) است. در کلاسی که می خواهند برگزار کنند، سیره پیغمبر(ص) در کیفیت تبلیغ اسلام و همین مسایل را بیان کنند که بهترین الگو و درس برای همه است.

*قول لین...

موسوی بجنوردی: بله. اگر سنگی به ایشان می زدند، می گفت« اللهم رحمهم». چه ظلم ها به او می کردند، در سجده که می رفت با پا روی گردن او فشار می آوردند و در همان حال در سجده معطل می شد اما با تمام این حرف ها، هیچ گاه عصبانی نمی شد و بر آنها دعا می کرد. این اخلاق توانست آن جاهلیت عرب خشن، ابر قدرت ایران، ابرقدرت روم و تمام دنیا را به سمت اسلام جذب کند.

*چون آن هدف اعلی خلوص داشت؟

موسوی بجنوردی: بله چون اساس آن، خدا شناسی بود. خدا شناسی که باشد، همه موارد نیکو در آن وجود دارد یعنی فردی که خدا را بشناسد، تمام صفات حسنه را در خود دارد. آن که خدا را چنان که حق شناخت اوست، بشناسد، می شود انسان کامل و انسانی که مدینه فاضله است. مدینه فاضله که شد، دیگر نفس او به پلیدی ها و معاصی رغبت نمی کند.