سخنان خارج از آداب و شان منزلت انسانی و
مملو از ناراحتی سردار نقدی در مورد فتنه 88 و "پیرمردی ورشکسته" ، حکایت
از آن دارد که اخلاق در صحنه ی سیاسی ایران، هنوز متاثر از جریان احمدی
نژاد است و سیاستگذاران اصلی فرهنگ، باید برای تغییر این ادبیات چاره ای
جدی بجویند.
آقای نقدی ضمن متهم کردن برخی وزرای پیشنهادی دکتر روحانی به "هسته مرکزی ستاد انتخاباتی کاندیداهای فتنه گر"،
چنین افاضه کرده اند
که «هیچ دانشجویی سیطره استعمار و استکبار را نمیطلبد و فقط یک پیرمرد
ورشکسته و خسته از این سخنان میگوید که با آمریکا و صهیونیزم دشمنی
نداریم» ... ضمیر مورد اشاره ی ایشان، آنقدر روشن است که نیاز به توضیح
ندارد. با این حال، به چند نکته میتوان اندیشید:
اول: به
نظر میرسد گذشت چند ماه از پیروزی جریان اعتدال، هنوز جراحت برخی مخالفان
و افراطیون را التیام نداده است. این جریان که پیشتر با آهنگی تند، درد دل
دیرینه خود و به تعبیری زخمها و کینههای بدریه و حنینیه خود را می
گشود، اینک با همان روش و منش پیشین، ناخرسندی خود را از بازگشت جریان
آرمانی، اصولی و ارزشمدار انقلاب به قالب مدعیات و مطالبات نامفهوم و
مشکوک، بیان می دارد، اما چون راهی برای حمله نمی یابد، "فتنه" را نبش قبر
می کند و به نماد این جریان، آیت الله هاشمی رفسنجانی می تازد تا پس از
شکستی سنگین، "زنده بودن" خود را به رخ کشانده و با زبان مللو از
تندخویی، هشدار دهند که هنوز هستند!
جدا از حجم گسترده سخنرانیها و گفت و شنفتها علیه هاشمی رفسنجانی،
رسانههای مکتوبی نیز هستند که برنامه تیره کردن شخصیت او را در صدر
اولویتهای خود قرار دادهاند و طعمه و طعام رنگینی برای خوان دشمنی و
دشنام خود یافتهاند. ترسها و هراسها بیشتر خود را نشان میدهند و
لجوجانه چشمهای واقع بین را میبندند.
سخن اخیر جناب نقدی چنین
نشانه ای دارد که قرار است مخالفان تندروی هاشمی به تبلیغات تخریبگرانه خود
وسعت و شدت بیشتر دهند. این آواز کوبشها بر طبلهای حلبی که البته در
ایام رای اعتماد به وزرای پیشنهادی، نیرومندتر و گوش خراش تر از پیش به گوش
رسید ، اینک وارد فاز تازه ای شده که حکایت از «هتک حرمت و توهین به حریم
روحانیت شیعه» نیز دارد و وحدت ملی را دستخوش ضایعات شکننده کرده و
سرانجام، امنیت ملی را به تهدید جدی میکشاند.
دوم: در
چارچوب مردمسالاری دینی، انتخابات، بهترین مجرای ظهور خواستههای مردم
انگاشته میشود. آیت الله هاشمی با گام نهادن به عرصه انتخابات، پایگاه
اجتماعی و میزان مقبولیت خود را محک زد و سنجید. جریانهایی که داعیه
محبوبیت دارند و هم خود را تنها نماینده حقیقی مطالبات سیاسی جامعه فرا
مینمایند، تلخ و تندترین رویاروییها را با ورود هاشمی صورت دادند. از این
امر چه میتوان فهمید؟ این رویارویی نشانه چیست؟ آنها احتمال افزایش
محبوبیت گفتمان اعتدال را بالا می بینند. بر این پایه، نباید در هر دو
دعوی فربه و فخیم و خیالین آنها تردید کرد؟ آیا بهتر نیست آنها به جای آن
که از هاشمی نگران و خشمگین باشند، از مردم رأی دهنده به این جریان آزرده خاطر و
دل شکسته باشند؟ چرا هاشمی باید تاوان هراس و هول آنها از عدم اعتماد مردم
به جریان رادیکال را که از قضا سنخیتی هم با اصولگرایی ندارند، پس دهد؟
سوم: اما
اصل این سخن سردار که «فقط یک پیرمرد ورشکسته و خسته از این سخنان میگوید
که با آمریکا و صهیونیزم دشمنی نداریم» خود محل بحث است و از بی معناترین
وهم بافی های شنیده شده! اول آنکه این جمله ی مضحک در ایام انتخابات به نقل
از هاشمی منتشر شد تا بهانه ای برای حمله به باشد، اما این ادعا
آنقدر سطحی تنظیم شده بود که حتی آیت الله، نیاز ندید آن را تکذیب کند!
در
این میان، سخن مهمتر آن است که آیا جداً، سردار نمی دانند که همین
"پیرمرد" خود از پایه گذاران انقلابیست که یکی از مهمترین آرمان هایش، نجات
فلسطین و افشای چهره ی دسیسه گر صهیونیزم است؟ آیا حقیقتاً نمی دانند
هاشمی از نخستین نمادهای جریان های مقابله با صهیونیزم است؟ اگر نبودند
همین نمادها و پایه گذاران، آیا امثال آقای نقدی، به خود اجازه می داد آنان
را متهم کند، بتازد و چنان حق به جانب، او را متهم به چیزی کنند که خود از
خط شکنان و پایه گذاران آن است؟! کدام منتقد و یا حتی دشمنی که از حداقل
انصاف بهره برده را می توان یافت که حجاب حقیقتی چنین روشن باشد؟ این
داستان، حقیقتاً مضحک نیست؟! مگر نه آنکه زماتی که هاشمی در کنار امام
(ره) و رهبری معظم انقلاب از چنین آرمانی سخن می گفت، برخی از این جماعت
نورسیده، نه در قید حیات بودند و نه حتی در ایران؟
اینکه از دایره
عقلانیت به دام ستیزههای آشوبگرانه و بیهوده بغلتیم و بی هیچ آداب و
ترتیبی، هر چه دل تنگمان میخواهد، بگوییم و کینهها و حقدهای بدریه و
غدیریه را باز گشاییم و دیگران را به زور رسانهها و تحریک افکار عمومی
وادار به خفتگی یا سکوت کنیم،(که البته ناشدنیست) به چیزی جز استبدد پنهان
نمی انجامد؟
شایسته است که در انتقاد، جانب انصاف رعایت شود و
سخنها از انگیزههای زلال دینی و ملی سرچشمه بگیرند و مرزهای امنیتی در
فرآیند آن در نظر آیند.
چهارم: چندی
است پارهای عناصر در مناسبتهای خاص و عام در مجالس و محافل به سخنرانی
میپردازند و گاه موضعگیری برخی از این افراد نحوهای جانبداری از جناحهای
سیاسی تلقی میشود یا آن که در پدیدههای سیاسی نحوهای دخالت در مسائل
سیاسی نام میگیرد.
ما اعتقاد نداریم، عناصر دلسوز و انقلابی
نیروهای نظامی از جمله «بسیج» نبایستی نسبت به مسائل انقلاب و ارزشها بی
تفاوت باشند یا حساسیتی نداشته باشند، وظیفه این سازمان حساسیت و تأمل در
حفظ انقلاب و ارزشها و قانون است. اما نبایستی این موضعگیریها در افکار
عمومی، «سازمان بسیج مستضعفین» را جانبدار احدی از جناحهای سیاسی بشمار
آورد. «بسیج» متعلق به انقلاب، امام، رهبر معظم انقلاب و ملت رشید ایران
است. بایستی چتر آن بر سر تمام جریانها و همه مردم باز شود.
پنجم: هر
کس شخصیت هاشمی را تقدیس کند و مبرا و منزه از هر خطا و کاستی بداند، همان
قدر در حق او جفا کرده که مخالفان ناشسته روی و تندخوی و گزافه گوی او.
عملکرد هاشمی در عرصههای گوناگون در تاریکخانه شکل نگرفته . چنان هویدا و
پیداست که کارشناسی میتواند نقص و قوت آن را با برهان و استدلال بیابد و
واشکافد. سخن در این بهانههای بیبها نیست. تمام سخن در این است که برخی
مدعیان، نباید حرمت این سرباز پیر سیاست و فرهنگ و اقتصاد این کشور را فرو
گذارند و کوششهای پیدا و پنهانش را در راه اعتلای نظام و کشور با رقم
مغلطه، سیاه کنند.
آیت الله هاشمی اما در این گذرگاه تنگ عافیت،
صبورانه خشمها و خروشها را میشنود و دم بر نمیآورد و می گوید «ما دعوت
به عفو و گذشت شده ایم»، ولی آیا کسی هست که ورای این هیاهوها و همهمههای
مبهم آشفته بازار سیاست، غم و دغدغهای برای مصلحت ملی و آینده سرنوشت
کشور داشته باشد؟
* مصطفی فقیهی
مدیرمسئول و سردبیر
انتخاب متن کامل این نامه امام خمینی و تحلیلش رو بنویس ننویسی به ایت الله جفا کردی
خیلی زیبا نوشتین
احسنت
مطالبی که از قبل از انتخابات می نویسید دل نشینه.
خدا قوت
١-اظهارات توهين آميز و فسق علني نماينده شبكه افراطي در مجلس (بزرگوارى ) در هنگام راى اعتماد به دولت عليه آقاى مهدى هاشمي، اظهارات نقدى عليه آيت الله هاشمي رفسنجاني، اظهارات تخريبي سليمي نمين در برنامه مناظره احزاب عليه آيت الله هاشمي و... همه حاكي از ادامه جريان سازى تخريب عليه معظم له و خانواده ايشان است. بحث شهردارى آقاى محسن هاشمي توسط عوامل و منابع نفوذى مدخل زده در جريان اعتدال و اصلاحي نيز در همين راستا قابل ارزيابي است.
٢- شبكه ضابطين ... كه در انتخابات رياست جمهورى نقش راهبردى براى آقاى قاليباف بازى مي كردند، درصددند هزينه منحرف كردن، مشاوره هاى معكوس و ... آقاى قاليباف را با زمينه سازى القاء انتخاب آقاى محسن هاشمي توسط اصلاح طلبهاى شوراى شهر تهران به گونه ايي فراهم نمايند تا هم اقدامات خيانت آميز و منافقانه خود عليه آقاى قاليباف را پوشش دهند و هم گناه عدم انتخاب وى را به گردن جريان اعتدالي و اصلاحي و همچنين فرزندان آيت الله هاشمي بيندازند.
٣- بنظر مي رسد اظهارات و اقدامات افرادى از باصطلاح اصولگرايان در حمايت از آقاى قاليباف براى شهردارى تهران بمنظور اجراى عمليات معكوس و ترغيب اعضاى معتدل و اصلاح طلب شوراى شهر تهران براى واردار كردنشان به واكنش معكوس و مخالفت با آقاى قاليباف و اخذ هزينه از آنان براى حذف وى از شهردارى تهران جريان سازى مي گردد.
٤- شايسته است در شرايط كنوني اعضاى معتدل و اصلاحي منتخب شوراى شهر تهران بدون هرگونه شتابزده گي، انتظارات و مطالبات خود را از شهردار تهران، مدون و با پرهيز از هرگونه اظهارات و واكنشهاى سياسي ارائه و با گفتمان اعتدالي و رو به اصلاح خود، آگاه سازى نمايند.
درود بر قلمت و بر لسانت
سرمایه آقای هاشمی مردم است و حرف مردم را میزند
و اخرين گفته است ما دعوت به صبر و گذشت شده ايم و اين گفته عمق نگاه و ايمان او را مي رساند و هزاران مقاله و سخن راني كه عليه او شود همين يك سخن باطل مي كند .چون اين بزرگ مرد به اين توصيه قراني عمل مي كند
فکر کنم همفکران ایشون بودند
راندن ايشان از انقلاب و توهين به ايشان به ضرر انقلاب است.
سردار نقدي بايد مواظب باشد حرفهاي دشمن شادکن نزند.
1- شما هم مثل بقیه در ارائه نظرات خود بدون هیچ توهینی آزاد هستید اما قضاوت نهایی با توده های عظیم مردم است .
2- چهار سال تخریب و تهدید و تهمت از تمام تریبون های ملی نه تنها گفتمان شما را مشخص کرد و هیچ نتیجه ای برای شما نداشت بلکه موجب افزایش محبوبیت آقایان هاشمی و خاتمی و . . . گردید .
3- گفتمان افراطی گری در طول تاریخ محکوم به شکست بوده است ، ولی اگر بموقع این شکست را دریابید و پیام مردم را نادیده نگیرید می توانید اعتماد دوباره مردم را به خود جلب کنبد ، اما تنها با صداقت نه با دروغ و تزویر و تهمت .
4- آخر و عاقبت آقای حسین شریعتمداری ، آینه عبرت خوبی برای همگان می باشد ، ایشان پس از عمری تخریب و تهمت زنی علیه اندیشمندان و چهره های محبوب مردمی به یک چهره ی ضد مردمی تبدیل شده است .
5-سعی کنید حقیقت جامعه را بخودتان بقبولانید و حمله به چهره های بزرگ و مردمی سیاسی نوعی انتقام گرفتن از مردم می باشد .
6- بعد از سی و پنج سال مردم بهتر از خود مسئولین فهمیده اند که چه کسی برای مملکت خود را فدا کرده است و چه کسی همیشه درگیر زد و بند های سیاسی بوده است .
7- شکست در انتخابات 24 خرداد شاید آخر دنیا نباشد ، اما به یقین آغازیست مبارک برای پایان دادن بر تفکرات هوچی گری و افراطی ، پس بهتر است تا دیر نشده به آغوش مردم باز گریدید .
8- شعبان بی مخ ها همیشه بوده اند و خواهند بود ، اما امروز کدام تصویر مثبت در ذهن نسل های امروز از آنها حک شده است ؟
9 - نجابت و سکوت معنادار و پر مهر آقای رفسنجانی را بعد از اینهمه تخریب دوباره معنی کنیم ، شاید غیرتی به ما دست داده و دوباره از این نعمت بزرگ الهی دوباره استفاده کنیم .
10- نکند با لجاجت و چشم بستن بر واقعیات نا خواسته راه خوارج را بروید و آخر بازی بفهمید که خسرالدنیا و آلاخره شده اید .
11- مهربانی و مهربانی و مهربانی تنها راه التیام شکست سنگینتان می باشد ، نه دروغ پردازی و اصرار به تهمت و تخریب چهره های محبوب مردمی
با تشکر و خسته نباشید خدمت دست اندر کاران پایگاه خبری انتخاب
اگر سردار سازندگی نبود -اگر مبارزات این سردار واقعی میدان ... در قبل از انقلاب و دوران جنگ نبود که حالا برادر عزیزمان که اینجا نبودند =پس بهتر است احترام بزرگان نظام رو بحق نگه داریم که صهیونیزم جهانی پشت دیوار کمین کرده
تا را با امام حسین علیه السلام قسم در دیدار با اهالی لر چه گفت آقای هاشمی چرا سایت شما شده هاشمی برست؟؟؟
به خدا آی
در آن زمان چه كسي مشرك بوده و چه كسي مسلمان!
آقاي فقيهي اصلا مي داني چي داري مي گي؟ يكي را تكفيري مي خواني و يكي ديگر را مشرك!
پس خودت چي هستي!
متاسفم با اين نقد سخيف و بي ارزش!
بنظرمیرسد ایشان بایدکمی درادبیات خودتجدیدنظرکند
،خیلی ازبسیجیان ،خانواده های شهداء،رزمندگان دفاع مقدس،جانبازان احترام خاصی برای آیت الله هاشمی رفسنجانی قائلند،هاشمی ازاستوانه های انقلاب است ،دیدن اومارا بیادامام می اندازد.
................
در ضمن آقای هاشمی هرروز بیشتر در قلب ما ایرانی ها جا باز میکند...........
اگر ما شما را نخواهیم
اعتقادی به اعتقادات شما نداشته باشیم
دیگر با چه زبانی میتوانیم بیان کنیم شما که متاسفانه بصیرت لازم را در هیچ زمینه ای ندارید
پیام ها هم که درک نمی کنید
حرف و مشی رهبر هم که نمی بینید
ما مخالفین این تفکرات شما باید چه کنیم؟
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست؟