***
[بخشهایی از این سند طولانی که اهمیت کمتری داشتهاند، یا تکرار گفتههای پیشین بودهاند، حذف شدهاند؛ بخشهای حذف شده با سه نقطه (...) بدون پرانتز و در ابتدای خط نشان داده شدهاند.]
تاریخ سند: آوریل ۱۹۸۸ [۱۳۶۷]
[۰۰:۰۰:۰۷]
طارق عزیز: او [مشخص نشده است چه کسی] گفت، «من رفتم و با ایرانیها حرف زدم. آنها قطعنامهٔ ۵۹۸ را قبول کردهاند و صلح میخواهند. هیچ مشکلی با برقراری آتشبس یا عقبنشینی ندارند. عراقیها مشکلاتی سر مرزها ایجاد کردهاند و با لغو معاهدهٔ ۱۹۷۵ مسالهساز شدهاند.» کمیتهٔ تحقیق میگوید به چند مساله برخورده که ما فکر نمیکنیم اهمیتی داشته باشد. در هر حال، مهم این است که آنها [ایرانیها] عراق را متهم میکنند که طرف متجاوز است و میخواهند گزارشی به دبیرکل سازمان ملل بفرستند و از عراق بابت خساراتی که در جنگ بهشان وارد شده طلب غرامت کنند. دبیرکل بهشان جواب داده که عراق هم خساراتی متحمل شده، چه کسی غرامت خسارات عراق را خواهد داد؟ عراق هم باید غرامت بگیرد. بعد ایرانیها اظهارنظری نکردهاند و او [مشخص نشده است چه کسی] شروع کرده به حرف زدن دربارهٔ خلیج [فارس]. آن زمان، بعد از دیدار او، ایرانیها دربارهٔ تجاوز شوروی بیانیهٔ مثبتی منتشر کردهاند. منظورم این است که با تجاوزگری شوروی برخورد مثبتی دارند... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: بله، در خصوص پرچم سازمان ملل.
طارق عزیز: بله. لذا، من تلگرافی برای سعد فرستادم و به او گفتم که «وقتی با بوریسف [ناشناس] دیدار کردی، این را بهش بگو: وقتی اینجا در بغداد بودی، در صحبت با آقای رئیسجمهور و وزیر امور خارجه، قدرت [عراق] را برای سازمان ملل در مقام بازدارندهای سیاسی و اخلاقی در برابر ایران توصیف کردی. بنابراین، این چطور ممکن است که ایران با آغوش باز از سازمان ملل استقبال میکند؟» فقط همین سوال را از او بپرسد. آخرین سخنرانی [نامفهوم] را هم برایش فرستادم و بهش گفتم برود آنجا [نامفهوم.] بوریسف بهش جواب داده بود که، «میدانید ایرانیها به این موضوع از دو زاویه نگاه نمیکنند. از طرفی میدانند که این جنبششان را محدود خواهد کرد. با این حال، چون آمریکا از منطقهٔ خلیج [فارس] خارج شده نمیخواهند حالا با آمریکا وارد مناقشه بشوند، بلکه میخواهند ظاهر را نگه دارند و آمریکا هم نمیخواهد با آنها درگیر شود.» در نتیجه اینطور است که دو طرف میتوانند ظاهر را حفظ کنند و جلوی بیآبرویی خود را بگیرند. از این منظر، ایرانیها [نامفهوم، صدام گلو صاف میکند] و مساله رفسنجانی است، مهم نیست، رفسنجانی را که میشناسید. اما موضع دیپلماتیک ایران، او معتقد است که وزیر امور خارجه هم در این مساله دست دارد. حتی وزیر امور خارجه هم آنجا نبود و مسوولیت [نامفهوم، دیگر حاضران جلسه در گوش هم زمزمه میکنند] را گردن نگرفت. موضع دیپلماتیک ایران قبول قطعنامه است. من، کمی شروع کردم به... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: کم کم در دلت شک افتاده.
طارق عزیز: بله، همانطور که پای تلفن گفتم، کمکم دارم شک میکنم که این مرد دروغ میگوید [اشاره به بوریسف]. منظورم این است که، او با بهانهٔ پوشاندن... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: خب، ما... [حرفش قطع میشود]
طارق عزیز: منظورم این است که، چیزی که بعد از ترک دفتر جنابعالی به من گفت «ما در رابطه با پاراگراف اول از شما حمایت میکنیم...» [حرفش قطع میشود]
متکلم ناشناس ۱: بله، گزارش را خواندهایم.
صدام حسین: بله، گفتید که [نامفهوم، صداها در هم آمیختهاند.]
طارق عزیز: درست نیست، قربان. هیات فرستادگان آنها به سازمان ملل چنین موضعی نداشته. آنها گفتند که از ما حمایت میکنند و عقبنشینی ظرف ۱۰ روز انجام میشود. انگلیسیها اصطلاحی دارند که میگوید «زیادی خوب است که حقیقت داشته باشد»، یعنی که فلان چیز آنقدر خوب است که سخت میشود باورش کرد. حرف بوریسف را باور میکردم اگر میگفت «رفیق طارق، گمان نمیکنم عقبنشینی فقط ۱۰ روز طول بکشد. بگوییم ۲۰ [روز] و اگر آنها [ایرانیها] ۲۰ روزش کنند آن وقت راست میگویند...» آن وقت حرفش کمی باورکردنی بود. اما، من بهش گفتم ۱۰ روز و او گفت «۱۰» و من میگفتم پاراگراف اول و او میگفت «بروید سراغ پاراگراف اول» و همینطور تا آخر. میگفتم بیایید حمله کنیم، نیروهای سازمان ملل را از خلیج [فارس] بیاوریم و [به ایران] حمله کنیم، و او میگوید «حمله». این دیگر چه جور گفتوگویی است؟ آیا به فرماندهی منطقهای پیوسته یا افسر عراقی شده که اینطور حرف میزند؟ [حاضران میخندند] درست است که موضع ما حق و عادلانه است، اما کشورهای دیگر صد درصد قبولش ندارند. کشوری باید خیلی با ما دوست باشد، مثل اردن یا مصر و هیچ مسوولیت بینالمللی بر گردن نداشته باشد که موضع ما را بپذیرد. اما برای اینکه شوروی موضع ما را قبول کند اینطوری... [حرفش قطع میشود]
طه یاسین: بزرگترین مشکل حالا این است که... [حرفش قطع میشود]
طارق عزیز: به همین خاطر، به عقیدهٔ من هدف شوروی از این ادبیات و گفتوگو این است که بدون تغییر دادن موضع اصلیشان ما را بیحس کنند. آنها با ما هستند، اما فقط به دنبال این هستند که ما و مردم خلیج [فارس] را بیحس و بیتفاوت کنند تا مسالهٔ پرچم سازمان ملل روی کشتیها را به اجرا بگذارند. این هدف اصلی آنهاست. جز این، آنها از طرح پایان دادن به جنگ حمایت میکنند و گمان نمیکنم که هیچ تغییری در این مساله به وجود آمده باشد. همانطور که خدمت جنابعالی عرض کردم، رفته بود پیش کویتیها و بهشان گفته که عراق قبول کرده، و بعد رفت سراغ ایرانیها و بهشان گفت که کویتیها قبول کردهاند. با این کار آن دو تا را گیر هم انداخته و این تصور را ایجاد کرده که عراق، کشورهای حاشیه خلیج [فارس] و ایران قضیهٔ پرچم سازمان ملل را پذیرفتهاند. بعد با همین طرح رفته واشنگتن و آمریکاییها هم همینطور شدهاند، منظورم این است که اینطوری که الان هستند، دودل شدهاند. ما این حمله را... [حرفش قطع میشود]
[۰۰:۰۵:۱۴]
...
طارق عزیز: دیروز، ایرانیها به یک کشتی آمریکایی که پرچم آمریکا نداشت حمله کردهاند. اگر یادتان باشد، یک هفته یا بیشتر پیش از این، آنها [سازمان ملل]... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: اعلام کردند که از این پس، آنها مسوول تمام کشتیهای آمریکایی خواهند بود حتی اگر پرچم آمریکا نداشته باشند.
طارق عزیز: [نامفهوم، صداها در هم آمیخته] بله، فقط واینبرگر [کاسپر واینبرگر، وزیر دفاع وقت ایالات متحده] هم نیست، بلکه واینبرگر و شولتز [جورج شولتز، وزیر امور خارجه وقت ایالات متحده]. این در سیاست به معنای [نامفهوم] است. آنها به این مساله متعهد شدهاند. لذا اگر آنها [ایرانیها] امروز یا فردا به آمریکاییها حمله کنند، این یعنی که عملیات... [نامفهوم]
طه یاسین: اتفاقی هم با این حمله افتاد که... [نامفهوم]؟
طارق عزیز: بله، چند موشک، از جمله موشک الفدا، شلیک شدند. اما اگر آنها سکوت کنند و هیچ واکنشی نشان ندهند، این یعنی که آمریکاییها دچار تردید شدهاند.
صدام حسین: من هم معتقدم تردید و دودلی به جانشان افتاده.
طارق عزیز: بله.
متکلم ناشناس ۲: این نشان میدهد که چه فشاری روی آنهاست.
صدام حسین: البته که اینطور است!
متکلم ناشناس ۲: هر روز [نامفهوم.]
صدام حسین: او [واینبرگر] همیشه دیدگاهی متفاوت از وزارت امور خارجه [آمریکا] دارد.
متکلم ناشناس ۲: سرسخت است.
طارق عزیز: بله، واینبرگر دربارهٔ حمله به ایران سرسخت است. این واضح است و او سعی نمیکند پنهانش کند. اما، قربان، کارلوچی [فرانک کارلوچی، معاون وقت وزارت دفاع] که جای او را گرفته، دوست اوست. منظورم این است که کارلوچی در دورهٔ اول ریاست جمهوری ریگان معاون وزیر دفاع بود، معاون واینبرگر، و آنها دوستان نزدیکی هستند. حتی با هم با بندر [شاهزاده بندر عربستان سعودی] شام خوردند [نامفهوم]. از هم دور نیستند. منظورم این است که از یک تیم سیاسی هستند.
متکلم ناشناس ۱: نه در یک سطح... [حرفش قطع میشود]
طارق عزیز: بله، نه در یک سطح. جایگاه او... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: اما برای آمریکا سخت است که وارد مناقشهای جدی با ایران بشود.
طارق عزیز: [نامفهوم] مناقشهای که... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: حملهای به تلافی یک حمله.
طارق عزیز: بله.
صدام حسین: حملهای به تلافی حملهای و همینطور ادامه مییابد.
متکلم ناشناس ۱: [نامفهوم] آمریکا نمیخواهد اینطور با ایران... [نامفهوم]
صدام حسین: چون آمریکا، ایران را هم میخواهد... آمریکا میخواهد به ایران حمله کند و همزمان ایران را بفریبد. قبلا این را گفتهاند چون آمریکاییها هیچ چیز را پنهان نمیکنند؛ همه چیز را گفتهاند. این سیاست چماق و هویج است. وضعیت رابطهٔ آمریکا و ایران به این شکل است و ایرانیها از طریق بیانیههای عمومیشان با آمریکاییها حرف میزنند. منظورم این است که، این نطقها آنقدر که خطاب به آمریکاییها، یعنی حلقههای قدرت یا مراکز قدرت سیاسی در آمریکا، ایراد میشوند خطاب به مردم ایران نیستند. آنها با زبان خودشان با آمریکا حرف میزنند.
متکلم ناشناس ۲: و یهودیها در داخل آمریکا به نفع خودشان کار میکنند... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: یهودیها به نفع ایران کار میکنند.
متکلم ناشناس ۲: این عملیاتی که انجام شده... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: حتی ریگان، اگر بر جنگ با ایران پافشاری کند، ممکن است یهودیها با او همراه نشوند.
متکلم ناشناس ۲: بعد یک سال دورهٔ او تمام میشود.
صدام حسین: حتی یک سال هم دوام نمیآورد چون یهودیها این جنگ را نمیخواهند.
متکلم ناشناس ۲: مشکل اقتصادیای که پدید آوردهاند؛ آمریکا ورشکسته میشود اگر این سیاست را کنار نگذارد، و تمام اینها به خاطر جنگ خلیج [فارس] و موضع آمریکا است. وضعیت وحشتناکی است!
صدام حسین: خب این مشکل را چه کسی به وجود آورده؟
متکلم ناشناس ۲: یهودیها، یهودیها به خاطر اشتباهی که آمریکاییها مرتکب شدهاند، ریگان و حتی دولت آمریکا.
صدام حسین: حالا زمان مناسبی برای این جنگ نیست.
طارق عزیز: قربان، حالا... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: دعواهای نظامی و سیاسیای در راه است. با این حال، مواضعی که ما در پیش گرفتهایم دستکم اجازه نمیدهند که دسیسههایی که علیه عراق چیده شدهاند موفق شوند.
...
متکلم ناشناس ۲: قربان، به نظر میرسد یهودیها به شدت از این قطعنامهٔ شمارهٔ ۵۹۸ که برای اولین بار اجماع آراء را به دست آورد برآشفتهاند، به این خاطر که میترسند کاری دربارهٔ نهضت فلسطین انجام شود. بنابراین، آنها میخواهند جلوی تصویب قطعنامه را بگیرند و با کمک ایرانیها موفق شدهاند. میخواهند جلوی تصویب آن را بگیرند و قطعنامهای صادر کنند که اهمیت کمتری داشته باشد، چون میدانند که این قطعنامهای عراقی است. [۰۰:۱۰:۰۹]
به راستی، اصولی که در قطعنامهٔ ۵۹۸ ذکر شدهاند همان اصولی هستند که شما ازش حرف زدید، البته اگر بیشتر از آنها نباشند. به همین خاطر است که میخواهند به هر قیمتی که شده، از طریق ژاپن، آلمان و ایتالیا جلوی این قطعنامه را بگیرند و همهٔ اینها زیر سر یهودیها، زیر سر اسرائیل است. بنابراین، همانطور که شما گفتید، قربان، این موضع آمریکاییها رد گم کردن است. منظورم از رد گم کردن، نه اینکه... اما هنوز اینطور نشده. گزارشهایی که من خواندهام... [حرفش قطع میشود]
[۰۰:۱۰:۴۵]
صدام حسین: این یعنی که احتمال پذیرش مسالهٔ پرچم سازمان ملل مدام بیشتر میشود.
طارق عزیز: بله.
صدام حسین: منظورم این است که این طرح سادهای نیست. میتواند دامنهاش گستردهتر شود و بالا بگیرد.
طارق عزیز: قربان، این طرح در آمریکا حامیان خودش را دارد. همانطور که خدمت جنابعالی عرض کردم، ونس [نامفهوم]... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: خطرش اینجاست که ممکن است در اقدام نظامی ما علیه ایران اخلال ایجاد کند.
طاها یاسین: حتی آتشبس در خلیج [فارس] هم نیروی بیشتری به آنها میدهد که باید با آن مقابله کنیم.
طارق عزیز: چهار یا پنج ماه دیگر است.
صدام حسین: این یعنی که ما پیش از گذشتن این پنج ماه حمله نخواهیم کرد. باید در پنج ماه آینده نتیجهای حاصل شود.
...
طارق عزیز: شوروی هم در این مساله دستی داشته. آنها هم به دنبال منافع خودشان هستند.
صدام حسین: اما نباید شوروی را سرزنش کنیم، و آنها به عنوان یک ابرقدرت مجبورند با ابرقدرتی دیگر سر و کله بزنند. باید بین آنچه ناراحتمان میکند و آنچه بهمان آسیب میزند فرق بگذاریم، این مساله به قصد آسیب زدن به ما طرح نشده.
...
طارق عزیز: قربان، به لحاظ تکنیکی، این فرایند زمان زیادی خواهد برد چون سازمان ملل تا به حال هیچ نیروی دریاییای تشکیل نداده است.
صدام حسین: رفیق طارق، منظورم این نیست که آمریکاییها در زمانی کمتر از پنج ماه عقبنشینی میکنند و سازمان ملل جای آنها را میگیرد، اما با این وجود طرح این مساله در کمتر از پنج ماه میتواند در پیش گرفته شود.
...
طارق عزیز: قربان، پیشنهاد شوروی این است که همان کشتیهایی که حالا در خلیج [فارس] هستند، مثل کشتیهای شوروی، آمریکا، و بریتانیا... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: همهٔ کشتیها، همان کشتیها، همهشان پرچمهای خود را پایین میکشند و پرچم سازمان ملل را به جایش بالا میبرند.
طارق عزیز: اما به لحاظ تکنیکی باید چه تدابیری اندیشیده شود؟
طه یاسین: تشکیل فرماندهی مشترک.
طارق عزیز: اول از همه لازم است که طرح کمیته ستاد ارتش در شورای امنیت، که هرگز بعد از تصویب منشور سازمان ملل پی گرفته نشد، احیا شود. منشور میگوید که روسای ستاد ارتش کشورهای عضو باید کمیتهای تشکیل دهند که کمیتهای نظامی تحت فرماندهی شورای امنیت خواهد بود. ۴۵ سال است که این کمیته در سازمان ملل تشکیل نشده. حالا باید آن را تشکیل دهند. باید اتاق جلساتی برایش تهیه کنند و باقی کارها و تدابیر لازم. بعد از آن باید بر سر رابطهٔ میان این کمیته و کشتیهای داخل خلیج [فارس] به توافق برسند. وظیفهٔ کشتیهای خلیج [فارس] همانی نیست که نیروهای اضطرار حافظ آتشبس دارند... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: بدون مداخله.
طارق عزیز: بدون مداخله. نیروهای سازمان ملل تا زمانی که در دفاع از یک نفر یا گروه باشند، که به ندرت اتفاق میافتد، گلولهای شلیک نمیکنند...
[بحث دربارهٔ طولانیتر بودن فرایند اعزام و استقرار نیروهای سازمان ملل در این حالت نسبت به اعزام نیروهای اضطرار حافظ صلح ادامه مییابد.]
متکلم ناشناس ۲: اما نفعش چیست؟ منظورم این است که ایران از این عملیات نفع میبرد، اما ما نه.
طارق عزیز: قربان، تشکیل این نیروها به لحاظ قانونی تا زمانی که قطعنامهای از سوی شورای امنیت صادر نشده که جلوی حملات ما را بگیرد، مانعی برای ما نخواهد بود. با این حال شرایط محدودکنندهای را بهمان تحمیل خواهد کرد. همانطور که میدانید، سازمان ملل در خلیج [فارس] حضور دارد و هواپیماهای ایران در آسمان هستند، اما حالا باید با آمریکاییها هماهنگ کنیم تا از بروز تصادفات جلوگیری کنیم [نامفهوم]. علاوه بر این، تحرکات ما در آنجا را محدودتر خواهد کرد و فضای ناخوشایندی برای ما فراهم خواهد ساخت که بر اساس اصول و قواعد قانونی نیست، بلکه اجباری سیاسی است. مگر ما بر اساس قانون عمل نکردیم، وقتی آتشبس را زیر پا گذاشتیم و حملاتمان را پی گرفتیم؟ هنوز هم کسانی بودند که با آن مخالفت کردند.
صدام حسین: رفیق لطیف، ایرانیها چطور؟
لطیف: خب، قربان، این اواخر وضعیت ناراحتکنندهٔ [نامفهوم، صدای ورق زدن کاغذ] لانهٔ جاسوسی سفارت آمریکا. همهشان از جنگ حرف میزنند، از رفسنجانی، خامنهای [نامفهوم، دو اسم دیگر] گرفته، همه میل به جنگ دارند. امروز، [آیتالله] خامنهای همان حرفهایی را میزد که جنابعالی گفتهاید، اینکه اگر جامعهٔ بینالملل [نامفهوم] عراق را مجازات کند...
...
صدام حسین: نه، تا جایی که به تاکتیکها و اهداف مربوط میشود، ما اشتباهی مرتکب نشدهایم. همهٔ آنچه بر اساس رفتار ایران تشخیص دادیم درست بود، از جمله ارائهٔ پاراگراف ششم و انطباق آن، که کار زیادی برد و نه فقط ایران، طرفهای دیگری جز ایران هم هستند که نقش دارند، از جمله صهیونیستها.
متکلم ناشناس ۲: اسرائیل [نامفهوم].
صدام حسین: صهیونیستها. گمان نمیکنم اسرائیل.
لطیف: آنها گفتهاند، پاسخشان را اعلام کردهاند و تمام دنیا میداند، حتی پیش از جنگ و نه بعد از آغاز آن. منظورم این است که پس از آنکه رسانههای بینالمللی و خبرگزاریها را دعوت کردند. بنابراین، ما باید روی بسیج و تجهیز نیروها برای مرحلهٔ بعدی جنگ کار کنیم.
صدام حسین: روی بسیج نیروها کار خواهیم کرد، اما نباید به نقطهٔ مقایسه برسیم، چون به محض اینکه فاصلهٔ میان ما و آنها شکل رویکردی تکنیکی به خود بگیرد، آنها برنده خواهند شد. این یعنی که مساله آنقدر ساده شده است که تفاوتها میان ما بسیار اندک شدهاند. در عوض، باید به دنیا نشان دهیم که ایران قطعنامه را رد میکند و تمام تلاشش را میکند که علیه عراق توطئه کند. در تلاش برای قرار دادن عراق در همان بنبستی که بعضی اعراب پیش از این در آن گرفتار شدند، وقتی که در راهروهای سازمان ملل اسیر شدند، و فراموش کردند که تفاوت بزرگی وجود دارد چون عراق حالا روی پای خودش ایستاده و دارد میجنگد، و حاضر نیست در همان بنبست گرفتار شود. این خط کلیای است که باید مسیر حرکت ما باشد و به آن بچسبیم و پاسخ ما باید شفاف و علنی باشد، بدون اینکه در دام مقایسه بیافتیم.
...
صدام حسین: این اتفاقی که در گزارشها آمده چیست؟
طارق عزیز: باگدان؟
صدام حسین: بله، چیست؟
طارق عزیز: گزارشاش را برایتان فرستادم.
صدام حسین: یادم نمیآید.
طارق عزیز: مردی پاکستانی رئیس دفتر کوردوز [دیهگو کوردوز]، دستیار شخصی دبیرکل سازمان ملل در امور سیاسی. یک شرکت آمریکایی هم چندی پیش با سازمان ملل مشورت کرده و گفته بود، «شنیدهام قطعنامهای دارید و این حرفها. شاید بخواهید از خدمات ماهوارهای ما برای نظارت بر آتشبس استفاده کنید.» این شد که آن مرد پاکستانی که در دفتر کوردوز کار میکرد ترتیبی داد که ایرانیها، هیات ایرانی در سازمان ملل، در اتاقی در ساختمان سازمان ملل ویدئویی را تماشا کنند که این شرکت [با استفاده از ماهوارههایش] از خط مقدم جنگ تهیه کرده بود.
[۰۰:۲۶:۲۸]
...
صدام حسین: خب، چرا خشممان را در روزنامههای عرب و عراقی جار نزدیم؟
طارق عزیز: رسما اعتراض کردیم!
صدام حسین: اعتراض کردیم، اما چه کسی خبر دارد؟ هیچکس نمیداند، حتی من، چون من گزارشهای این ماجرا را نخواندهام، نخواندهام!
...
صدام حسین: بعضی وقتها احساس میکنم روشهای دسیسهچینی ایران را دستکم میگیرید. یعنی که توجه کافی نشان نمیدهید و دغدغهٔ تقویت مردممان علیه تاکتیکهای ایران را ندارید. اگر فکر میکنید این مسالهٔ سادهای است، من چنین فکری نمیکنم. علاوه بر این، ایران نیست که دارد این کار را میکند، صهیونیستها هستند و سوریه و بعضی کشورهای دیگر. بنابراین، باید در این سطح اقدامی بکنیم، چه سیاسی، چه از طریق رسانه و چه انتخاب یا سانسور کلمات؛ چون این بازیای است که دارند با ما میکنند. این در جهان شناخته شده است. همه میدانند که وقتی صلح برقرار میشود، زمانی که ایرانیها هنوز به زانو درنیامدهاند، آن وقت نیروهای توطئهگر این روش را در پیش میگیرند. این عین حقیقت است. منظورم این است که، نباید دشمن ایرانی را دستکم بگیرید و آنها را به چشم مردمانی عمامه به سر ببینید. نه، آنها فقط مردمی عمامه به سر نیستند، ایرانیها [...] خوب بلدند چطور توطئه بچینند و طرح فتنه بریزند، و میدانند چطور با جهان ارتباط برقرار کنند، چون در واقع آنها نیستند که با جهان ارتباط برقرار میکنند. ببینید، ما میتوانیم با دنیا ارتباط برقرار کنیم؟ بیایید سعی کنیم از بازار سیاه اسلحه بخریم. آیا ما آن طور که ایرانیها از بازار سیاه اسلحه میخرند میتوانیم این کار را بکنیم؟ به خاطر صهیونیسم، صهیونیسم است که ایرانیها را هدایت میکند. صهیونیست دست ایرانیها را گرفته و یک به یک، کانال به کانال، در دست طرفهای دیگر میگذارد. صهیونیسم، رفقا، هر بار باید این را بگویم؟ منظورم این است که، آیا حالا زمان مناسبی برای پایان دادن به جنگ عراق است و به این شکل؟ [صداهای پسزمینه حرفهای صدام را میستایند] چطور؟ اگر ما سیاستمدار نیستیم و تحلیل نمیکنیم، همین یک مساله، باید بهمان بگوید که حالا زمان مناسبی برای پایان جنگ نیست، حالا نه.
[نوار از ۰۰:۳۱:۴۶ تا ۰۰:۳۴:۰۸ خالی است.]
صدام حسین [ادامهٔ حرف]: روحیه، اقتصاد نو، و این چیزهاست که آسودهمان میکند. اعضای شورای امنیت جلسه میگذارند و قطعنامه تصویب میشود و الی آخر [لحن طعنه دارد]. منظورم [نامفهوم، دیگر حاضران در پسزمینه حرف میزنند.]
متکلم ناشناس ۲: قربان، آقای رئیسجمهور، در خصوص اظهارات اخیر اسحاق رابین [نخستوزیر وقت اسرائیل] او بیپرده میخواهد که جنگ ادامه یابد... [حرفش قطع میشود.]
صدام حسین: اسحاق رابین مهم نیست. مهم این است که ما میدانیم که دسیسههایی علیه ما چیده میشود و حتی دبیرکل هم در این کار همدست آنهاست.
طارق عزیز: بله، قطعا شریک جرم است.
صدام حسین: میشود دید که میخواهد خودش را برهای بیآزار نشان دهد، اما شیطانی حیلهگر است و [در این توطئهچینی] دست دارد. خیلی وقت پیش این را بهتان گفتم، این همدستی را. میخواهم بگویم آمریکا دو رو دارد، یک رویش آن چیزی است که جلوی ما نشانمان میدهد، اما روی دیگری هم دارد که دنبال این است که ایرانیها را رام کند اگرچه آنها نمیخواهند ایرانیها شکست بخورند.
... [بحث دربارهٔ اینکه سازمان ملل سازمانی تحت سلطهٔ آمریکا است ادامه مییابد و محل مقر این سازمان و زندگی دبیرکل و خانوادهاش برهان این ادعا میآید.]
صدام حسین: همچنین اینکه دشمن ما هنوز به زانو درنیامده. آنها هنوز شکست نخوردهاند، هنوز میتوانند اسلحه دست بگیرند، هنوز توان تجهیز نیرو دارند، هنوز میتوانند مردم را بسیج کنند، میتوانند منابع مالیای که نیاز دارند را تأمین کنند، پس باید بر اساس این حقایق رفتار کنیم.
... [طارق عزیز در ادامه میگوید که او و عصمت کتانی، معاون وزیر امور خارجه، هیچوقت به دبیرکل سازمان ملل اعتماد نداشتهاند.]
صدام حسین: این را قبلا نگفته بودی.
طارق عزیز: نه، فرصتی پیش نیامده بود قربان.
صدام حسین: یعنی چه که فرصتی پیش نیامده بود؟ این مسالهٔ سیاسی مهمی است و وقتی شما به چنین نتیجهای میرسید، تو و عصمت با هم، و هر دوی شما به دبیرکل اعتمادی ندارید، من رئیسجمهور این مملکت هستم، من باید این را بدانم. باید این را بهم بگویید. من را بیاطلاع نگذارید که خودم به نتیجهگیری برسم، نتیجهای جدای از نتیجهٔ شما، آن هم وقتی که شما هستید که هر روز با این مساله درگیر هستید.
طارق عزیز: چه اهمیتی دارد که به دبیرکل اعتماد نداشته باشیم؟ همچنان مجبورم با دبیرکل سازمان ملل کار کنم.
صدام حسین: منظور من این است که [صدام صدایی به نشانهٔ نارضایتی درمیآورد] این را میدانیم، با همهٔ کشورها جز اسرائیل کار میکنیم.
طارق عزیز: بله.
صدام حسین: ما با همهٔ کشورها همکاری میکنیم و میشناسیمشان. ما با آمریکاییها همکاری میکنیم با اینکه میدانیم در گذشته علیه ما توطئه چیدهاند!
طارق عزیز: بله.
صدام حسین: فرق هست بین کار کردن با کسی و شک داشتن به نیات او. پس، باید هشیار باشیم. همهٔ ما باید با هم حرف بزنیم و به هم بگوییم که مراقب باش، دلایل کافی داریم که باید نسبت به قصد و نیت فلان کشور مشکوک باشیم، تا همیشه بتوانیم هشیار باشیم.
...
طارق عزیز: میدانم [اشاره به صحبت پیشین خود که میگوید سعی میکنند در سازمان ملل نشان دهند که هیچ جدالی با دبیرکل ندارند چون «این کار هیچ نفعی برای هیچ کشوری ندارد»] همین است که باید مسالهمان را برایشان توضیح میدادم، از نمایندهٔ اکوادور گرفته تا نمایندهٔ استرالیا. موضع دبیرکل سازمان ملل در جهان به چشم موضع رهبری بیطرف دیده میشود. هیچ کشوری هرگز با دبیرکل در نیفتاده. اگر هم کشوری این کار را کرده باشد، که تا جایی که من میدانم هرگز اتفاق نیفتاده، آن کشور بازنده خواهد شد. منظورم این است که نفعی نخواهد برد. با این حال، پای دانش و اطلاع کافی که به میان میآید، ولله که عصمت آدم آگاهی در سازمان ملل است، به ویژه به این خاطر که کوردوز را میشناسد. میدانید، کوردوز معاون است و مسایل را به اطلاع دبیرکل میرساند. اما یک روز، عصمت بهشان گفت که آن رئیسجمهور آمریکای لاتین که جایزهٔ صلح نوبل را برده پروژهٔ صلحی را در آمریکای مرکزی اجرا کرده است [صدام آهسته میگوید «رئیسجمهور کاستاریکا»] زنگ زد بهشان، و میدانید که خودشان اهل آمریکای لاتین هستند، منظورم دکوئیار و معاونش است. بهشان گفت که رئیسجمهور این کشور کوچک توانست رودرروی ریگان بایستد و به او بگوید «نه». حالا ببینید که چه دستاوردی نصیبش شده، صلح نوبل را برده است. این دوستان بزدل شما، هان، بهشان فرصتی بسیار خوب در جنگ ایران و عراق داده شد که جایزهٔ صلح نوبل را بابت قطعنامهٔ ۵۹۸ ببرند. اما میدانی چه کرد؟ هر روز میرود شورای امنیت، و این یا آن پاراگراف قطعنامهٔ ۵۹۸ را میپذیرد. این دیگر چه وضعش است، چرا از همان ابتدا به ایرانیها «نه» نگفت؟
صدام حسین: نمیتواند. جایگاهش اجازهٔ این کار را نمیدهد.
طارق عزیز: میخواهم بگویم کسانی هستند که اینطور با دبیرکل حرف میزنند و با حلقهٔ اطرافیانش.
متکلم ناشناس ۲: قربان، احتمال دارد که تطمیع شده باشند، منظورم، کشورهای آمریکای لاتین است، وقتی پای مسایل مربوط به یهودیها و اسرائیلیها به میان میآید، روسای جمهور این کشورها... [حرفش قطع میشود]
[صداها در هم آمیختهاند]
طارق عزیز: [نامفهوم]
[۰۰:۴۹:۵۷]
صدام حسین: ببینید، من این مساله را، من نمیخواهم که وارد جزئیات شوم. در هر حال، پالمر را ایرانیها و صهیونیستها تطمیع کرده بودند. [دیگر حاضران زمزمه میکنند که «بله، ممکن است. ولله که ممکن است.»] از این مطمئنم و اگر نگاهی به اخباری که از پالمر به گوش من رسیده بیاندازید، من بلافاصله به دبیرکل گفتم، گفتم که پالمر را یهودیها خریدهاند. به خاطر این است که پالمر جدی است و از آن دست آدمهایی نیست که بشود خرید و دربارهٔ مسالهٔ صلح جدی بود. اما یهودیها صلح نمیخواهند. نمیخواهند. نمیپذیرند که عراق، همین عراق، در نهایت به صلح برسد. میدانند که هر مناقشهای که پس از پنج سال صلح در بگیرد، ما سه چهارمشان را مجبور میکنیم که کولهبارشان را جمع کنند و بروند، بدون اینکه حتی موشکی شلیک کنیم، و آن یک چهارم باقیمانده هم مجبور خواهند بود به ترتیب دیگری در روابط اعراب، متفاوت از آنچه امروز هست، تن بدهند. در چنین زمانی، یهودیها تحت حاکمیت قانون اعراب خواهند بود، نه اینکه بر قانون اعراب حکم برانند. یهودیها این حقیقت را خوب میدانند. پس ممکن است که صهیونیسم در نهایت جنگ را با متغیرهای کنونی بپذیرد. به نظر میآید ما خوشبین هستیم، اما من بهشخصه نمیخواهم شما را از این خوشبینی دور کنم، اما دیگر مطمئن شدهاند که حالا زمان مناسبی برای صلح نیست. دور دیگری از مجادلهٔ سیاسی و نظامی خواهد آمد. منظورم این است که پس از این دور برخوردهای نظامی و سیاسی، صلح برقرار خواهد شد.
...
طارق عزیز: دبیرکل نمیتواند از اقدامات آمریکا منحرف شود.
صدام حسین: اقدامات سازمان ملل از ۱۹۸۵ تاکنون را نگاه کنید، که همه توطئههایی آمریکایی - ایرانی علیه ما بودهاند. نگاه کنید که او چه کرده تا زمانی که این توطئهها برملا شدند و شما فهمیدید.
طارق عزیز: بله.
صدام حسین: اقدامات آنها مثل هم است. حالا، آمریکا صلح را به طریقهای خاص میخواهد، به طریقی که سرنوشت جنگ را به نفع ایران تعیین کند. بعد از آن، و بعد از آن، آمریکا میخواهد توطئهٔ ایرانیها را پیاده کند چون آنها نشستهاند و طرح این دسیسه را چیدهاند و آمریکا قبول کرده که نقش خودش را بازی کند. منظورم این است که آمریکا اشغال بصره از سوی ایران را پذیرفته، تا از شر صدام حسین خلاص شوند.
...
صدام حسین: ... چیزی که ما میخواهیم بگوییم، باید از طریق معاون وزیر امور خارجه مطرح شود. او خودش راهش را پیدا میکند و با کس دیگری تماس میگیرد، اما نه عصمت، کسی که بتوان با او حرف زد... بهشان خواهد گفت، «برادران، ما را سرزنش نکنید، ما کمونیست نیستیم و نگران این نیستیم که معاملهای به قیمت قربانی شدن ما تحت پوشش دستیابی به صلح از طریق یافتن راهی که ایرانیها را انعطافپذیرتر کند، انجام شود. میدانید، هر امتیازی که به ایران داده شود، در نظر ما اقدامی بیهوده خواهد بود. و نگویید که ما صلح نمیخواهیم. ما فقط صلح را به هر قیمتی نمیخواهیم. ما صلح میخواهیم، اما میخواهیم عزت ما را حفظ کنیم، حاکمیتمان و امنیتمان را، و این حرفها.» پس دسیسهچینی ادامه مییابد، اما باید در موضعی که در این باره میگیریم محتاط باشیم. منظورم این است که وقتی ابوناجی [ناشناس] آن طور حرف میزند، اینکه شما اینطور هستید و شما در مسیر پیروزی هستید اما حالا شما، نمیخواهم [نامفهوم] ابوناجی در مورد آنها چه چیزی میداند و ما چه پاسخی میدهیم؟ ما گفتیم که قطعنامهٔ شورای امنیت از نقطهٔ اول شروع میشود. ما چیزی خلاف این نگفتیم. آنها میدانند آنچه ما میگوییم درست است، اما میخواهند نتیجه را به ضرر ما تمام کنند. و وقتی نتیجه را به ضرر ما تمام کردند، به عبارت دیگر، با این کار توطئهچینی ایران را برای کنترل ما در ازای قول ایرانیها مبنی بر اینکه پایان جنگ دستاوردهایی دارد که با جوهرهٔ قوانین سازمان ملل در تناقض هستند، تقویت میکنند. این حملهٔ غرب است، به جز فرانسه. ایتالیاییها نقشی در این دارند، آلمان غربی نقشی دارد، و آمریکاییها هم نقشی پنهانی را از طریق این گروهها ایفا میکنند. باورکردنی نیست که ایتالیا، که مزرعهٔ آمریکاییهاست از منظر اقتصادی، حالا فراتر از ارادهٔ کنترل آمریکاییها باشد. این... [حرفش قطع میشود]
... [بحث بر سر موضع ایتالیا ادامه مییابد و صدام تأکید دارد که حتی اگر موضع آنها با آمریکا تفاوت داشته باشد این تفاوت زیاد نیست و همهٔ اروپاییها در نهایت همراه با آمریکا هستند.]
طارق عزیز: شما عملیاتی تمامعیار را رهبری میکنید، و تمام رفقا در آن همکاری میکنند، هر یک بسته به جایگاهشان. حتی حالا، علیرغم پیچیدگیها و مشکلات این عملیات، اشتباهاتی که رخ داده بسیار اندک بودهاند. خودتان دیدید که مصریها، سوریها، وقتی وارد این بازی سیاسی شدند و چطور... [حرفش قطع میشود]
[۰۰:۵۹:۴۱]
صدام حسین: شاید ما هم شبیه آنها بشویم.
طارق عزیز: [نامفهوم]
صدام حسین: شاید ما هم شبیه آنها باشیم. ما از وقتی کودک بودیم تاکنون در خانهٔ حزب بعث آموزش دیده و بزرگ شدهایم. هر کدام ما اصول بعثیسم را آموختهایم [صدام ضربالمثلی عراقی میگوید به این معنا که چهره و پشت ما را تعلیمات بعث شکل داده است]، پس ما نباید مثل مصریها و سوریها بشویم و همان اشتباهات را تکرار کنیم.
طارق عزیز: بله، درست است. ما نباید مثل آنها باشیم. درست است که ما بهتر از آنها هستیم، به لحاظ ساختار رفتاری و آموزشی و علاوه بر این، به لحاظ حرفهای و تخصص، آنها به پای ما نمیرسند.
صدام حسین: ولله که چنین است، اگر فقط در تخصص و حرفهایگری به پای ما میرسیدند، اوضاع خوب بود و نخستوزیر مصر، اسمش چه بود، آنکه دکترای اقتصاد دارد؟
طارق عزیز: عاطف صدقی.
صدام حسین: بهتر از ما میبود.
... [به بحث پرچم سازمان ملل بر روی کشتیهای حاضر در خلیج فارس برمیگردند.]
صدام حسین: رفیق حسن، ما که ناوگان کشتیهای آمریکایی را اینجا نیاوردهایم. با این حال، اگر بین هر کدام از آمریکاییها یا کشتیهای شوروی با ایرانیها جنگی در بگیرد، به نفع ما خواهد بود.
حسن: بله.
صدام حسین: منظورم این است که، میتوانیم به شوروی بگوییم اگر نمیخواهیم خشنودشان سازیم، میتوانیم بگوییم، «ای برادران، آه رفقا، ما را سرزنش نکنید، به نفع ماست که آمریکاییها در خلیج [فارس] هستند و با ایرانیها درگیر شدهاند.» اما وقتی با کشوری دوست سروکار داریم مثل شوروی، بهشان میگوییم که تصمیم گرفتهایم شوروی هم مسوولیت خود در بستری بینالمللی را در نظر داشته باشد. چرا با آنها [شوروی] درگیر شویم وقتی میدانیم که دیگران با آنها درگیر خواهند شد؟ بهشان گفتیم، «ولله، خودتان میدانید که ما آمریکاییها را دعوت نکردهایم. کویتیها میخواستند امنیتشان تأمین شود و برای تأمین امنیت دست به دامان آمریکاییها شدند و وقتی آمریکاییها آمدند، آمدند و با آنها حرف زدیم. شاید حرفها و اظهارنظرهای ما در این مورد را دیده باشید؟» من بهشان [شوروی] گفتم، «بسیار خب، اگر آمریکاییها عقبنشینی کنند، چه کسی مراقب کویتیها و غیرکویتیها خواهد بود؟ کویتیها از آمریکاییها نخواهند خواست که بروند...» [حرفش قطع میشود]
...
متکلم ناشناس ۲: فکر نمیکنید حضور ناوگان کشتیهای جنگی آمریکایی و با قوایی اینچنین عظیم در خلیج [فارس] آنها را بر آن دارد که در آینده در امور مربوط به جنگ و رویدادهای مختلف پیشدستی کنند و ابتکار عمل را دست بگیرند؟ منظورم این است که، اگر آمریکاییها پیش از این با ایرانیها همدست شدهاند، میخواهم بگویم ممکن است توافق و تفاهمی جدی میان آمریکاییها و ایرانیها وجود داشته باشد، چون شنیدهام که مقالهای در هرالد تریبون، البته خودم مقاله را نخواندهام، دربارهٔ جنگهای آینده حرف زده و پیشبینی کرده که عراق در جنگ شکست خواهد خورد. حضور ناوگان آمریکا در آنجا تا حدی به این خاطر است که نقشهٔ ایران، همانطور که گفتهاند، این است که بوبیان یا منطقهای دیگر را اشغال کنند یا کویتیها را به طریقی به ستوه آورند. فکر نمیکنید آمریکاییها اینجا هستند چون طرح و نقشهای ریخته شده است؟ به این خاطر در اینجا حضور دارند، چون میدانند که قرار است اتفاقی بیافتد... [حرفش قطع میشود]
صدام حسین: شکی در این ندارم.
...
صدام حسین: ... آمریکاییها، ایرانیها را برای رام کردن کویتیها میخواستند، برای اینکه کویتیها را مجبور به تغییر موضعشان به موضعی شبیه به موضع عمان و بحرین کنند، موضعشان در قبال جنگ و حضور آمریکاییها در خلیج [فارس]. مدتهاست که این مساله برقرار است، حتی اشغال فاو بخشی از این توطئه بود و بخشی از آن هم ترساندن و ارعاب ساکنان کشورهای حاشیه خلیج [فارس] است به طوری که ناچار حراست و محافظت آمریکاییها در منطقه را بپذیرند.
متکلم ناشناس ۲: سوریها هم در حال ایفای نقش... [پایان نوار. ۰۱:۰۵:۵۲]