پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : اعتماد: روزهاي پاياني دولت دهم، دولتمردان آن را پركارتر كرده و هر چند روز يك بار خبري منتشر ميشود كه حكايت از عزم آنها براي تضمين بقاي سياسي خودشان دارد. يك روز دولت تصويب ميكند كه سازمان گردشگري به بخش خصوصي و انجمني كه داراي ارتباط با اسفنديار رحيم مشايي هست واگذار شود. روز ديگر خبري درباره اقدام غلامحسين الهام و حميد بقايي براي تاسيس نهادي با عنوان «دفتر رييسجمهور سابق» منتشر ميشود. ديروز هم در خبرها آمده بود كه احمدينژاد براي تاسيس يك دانشگاه غيرانتفاعي از شورايعالي انقلاب فرهنگي مجوز گرفته است. تحليل اقدامات اخير احمدينژاد موضوع گفتوگوي ما با امير محبيان تحليلگر سياسي اصولگرا بود. محبيان معتقد است احمدينژاد در زمان خروج خود از پاستور درك بهتري نسبت به شرايط و وضعيت روساي جمهور سابق دارد. از نظر عضو شوراي سياستگذاري روزنامه رسالت اگر همه راههاي احمدينژاد براي بعد از پايان دوره رياستجمهورياش بسته ميشد، او انفجاري عمل ميكرد. به همين دليل محبيان معتقد است كه نظام مسير آينده سياسي احمدينژاد را بنبست نكرده است.
آقاي محبيان شما قبلا گفته بوديد كه احمدينژاد بيش فعالي دارد و نميتواند بعد از پايان دولتش خود را محدود به فعاليت دانشگاهي كند. اما روز (شنبه) خبر دريافت مجوز براي تاسيس يك دانشگاه غير انتفاعي توسط او منتشر شد. تحليل شما از اين اقدام احمدينژاد چيست؟
ابتدا بايد عرض كنم كه من اطلاع دارم آقاي احمدينژاد علاوه بر اينكه موفق شده مجوز تاسيس دانشگاه را اخذ كند براي چند نشريه هم توسط ايشان مجوز گرفته شده و فكر ميكنم آقاي احمدينژاد به دنبال آن است كه تيم مرتبط با خود را در اين نقاط جايگزين و به اين وسيله شكلي از حزب يا حلقهيي از هواداران خود را سامان دهد. به هر صورت اين كار بدي نيست كه ايشان مجوز تاسيس دانشگاه گرفتهاند اما به نظر ميرسد آقاي احمدينژاد اين اقدام را در راستاي تداوم و ادامه حيات سياسي خودشان انجام ميدهند.
شما اين كار را مثبت ارزيابي ميكنيد در صورتي كه به نظر ميرسد احمدينژاد با استفاده از رانت موقعيت خودش توانسته اين كار را در آخرين روزهاي عمر دولتش انجام بدهد. فكر نميكنيد استفاده از رانت رياستجمهوري و رياست شورايعالي انقلاب فرهنگي باعث شده ايشان بتواند براي بعد از پايان دولتش چنين موقعيت و فرصتي را در اختيار داشته باشد؟
من نميدانم چه زماني ايشان اين مجوز را گرفتهاند. شايد اين مساله مربوط به مدتها پيش باشد اما در عين حال ايشان از اين موقعيت براي سامان دادن به هواداران خود بهره خواهد برد و حتي احتمال دارد بعد از اين ساختماني نظير مركز پژوهشها يا نهاد جهانيسازي يا چنين چيزهايي را براي استقرار نيروهاي خود مشخص كند تا بتواند از آن به عنوان يك پايگاه اوليه هواداران خود كه در واقع نوعي از حزب است به وجود آورد.
با توجه به اينكه احمدينژاد به لحاظ اعتقادي و سياسي تفاوتي با مشايي ندارد و اصولگرايان هم از مشايي با عنوان ليدر جريان موسوم به «انحرافي» ياد ميكنند، فكر ميكنيد در نهايت به ايشان اجازه چنين كاري داده خواهد شد؟
آقاي دكتر احمدينژاد رييسجمهور اين مملكت بودهاند و از اين لحاظ فكر نميكنم با ممانعتي روبهرو شوند.
فكر ميكنيد كه او ميتواند دانشگاهش را تاسيس كند و به فعاليتش ادامه دهد؟
بله. فكر نميكنم مشكلي وجود داشته باشد.
آيا احتمال دارد اين اقدام احمدينژاد، كاري در راستاي تربيت نيرو و كادرسازي براي آينده سياسي خودش باشد؟ نظير آنچه درباره آيتالله مهدوي كني و دانشگاه امام صادق وجود دارد؟
مي شود حدس زد كه چنين برنامهيي طبيعي و عقلاني هست كه آقاي احمدينژاد تصميم به انجام آن داشته باشد و اگر ايشان اين كار را انجام دهند كار نامعقولي نكردهاند. ايشان به عنوان يك چهره سياسي طبيعتا تلاش ميكند نيروهاي خود را سامان دهد و به قول شما كادرسازي كند.
شما ميگوييد احمدينژاد بالاخره رييسجمهور بوده و الان هم براي انجام چنين كارهايي مشكلي ندارد. اما ميدانيم كهدر يكي،دو سال گذشته از ناحيه احمدينژاد و جريان موسوم به انحرافي توسط بخشهايي از نظام و اصولگرايان اعلان خطرهاي جدي شده است. با توجه به اين مساله فكر ميكنيد باز هم به احمدينژاد اجازه داده ميشود به فعاليتهاي خودش ادامه دهد؟
ببينيد جايگاه اثرگذاري افراد متفاوت است. ميزان اثرگذاري آقاي دكتر احمدينژاد به عنوان مسوول يك دانشگاه يا مدير مسوول چند نشريه در يك حدي و به عنوان رييسجمهور در حد ديگري است. از سوي ديگر به نظر نوع تقديرهايي كه از آقاي دكتر احمدينژاد در پايان دورهاش صورت گرفت تا حدودي توانست فضاي سياسي آينده آقاي احمدينژاد را روشنتر كند.
تجليل و تقدير از احمدينژاد را در انتهاي دورهاش چطور ميتوان تحليل كرد؟ با توجه به اينكه اين قدردانيها در تعارض با موضع اصولگرايان در برابر احمدينژاد ظرف دو سال گذشته قرار دارد. آيا اصولگرايان و بخشي از نظام به اين نتيجه رسيدهاند كه بدون احمدينژاد نميتوانند به اصلاحطلبان و نيروهاي آيتالله هاشمي فائق شوند؟ يعني اصولگرايان ديگر به احمدينژاد اجازه نميدهند رييسجمهور شود اما از او براي حمله به رقيب استفاده ميكنند.
نه. من فكر ميكنم نظام تصميم دارد اين انتقال دولت از آقاي دكتر احمدينژاد به آقاي دكتر روحاني يك شكل معقول و آرام و دموكراتيك داشته باشد و در عين حال نسبت به اين رويكرد كه معمولا به روساي جمهور در بدو ورودشان مورد خوشامدگويي و استقبال قرار ميگرفتند اما در زمان رفتن آنها تخريب ميشدند نوعي تجديد نظر صورت گرفته است و اين كار اقدام خوبي است. بالاخره رييسجمهوران سابق ما هر كدام هشت سال زحمت كشيدهاند و به هر حال كارنامه آنها داراي نقاط منفي و مثبت زيادي بوده است. ضروري است كه نقاط منفي بايد مورد نقد قرار بگيرند و نقاط مثبت تبليغ و تقويت شوند. ضمن اينكه اين تلقي هم كه توسط برخي بيان ميشود مبني بر اينكه نتيجه انتخابات 92 نمادي از شكست اصولگرايي در حوزه مديريت اجرايي است را درست نميدانم.
اما پيروزي احمدينژاد در سال 84 را پيروزي جريان اصولگرايي ميدانيد؟
بله. بالاخره پيروزي آقاي احمدينژاد، پيروزي بخشي از اصولگرايان بود. اما اينكه در انتخابات اخير كانديداهاي اصولگرا شكست خوردند را نبايد به حساب شكست تفكر اصولگرايي دانست. بله من قبول دارم كه اصولگرايان شكست خوردند و كانديداي آنها راي نياورد اما اين مساله به معناي شكست تفكر اصولگرايي نيست.
نكته ديگري كه ميخواستم بپرسم اينكه تحليلهاي مختلفي درباره واكنش احمدينژاد نسبت به رد صلاحيت مشايي توسط تحليلگران اصولگرا و اصلاحطلب وجود داشت اما هيچ كدام آنها در عمل محقق نشد و احمدينژاد ظاهرا خيلي ساده از كنار اين مساله عبور كرد. آيا فكر ميكنيد احمدينژاد ضعيفتر از آن بود كه بتواند واكنش قابل توجهي نسبت به اين مساله داشته باشد؟
من فكر ميكنم برآورد جريان احمدينژاد از نيرو و توان خود برآورد معقولي نبود. آقاي احمدينژاد بعد از انتخابات مجلس نهم و در جريان همين انتخابات رياستجمهوري متوجه شد كه بدنه اجتماعي اين جريان قادر نيست شعارهاي سياسي خودش را محقق و آنها را در حوزه رقابت سلبي همراهي كند. نكته ديگري كه بايد به آن توجه شود اينكه خصلتهاي روحي و رواني آقاي احمدينژاد به گونهيي است كه اگر همه راههاي او بسته ميشد به حالت انفجاري عمل ميكرد. اما نظام اين وضعيت را براي ايشان به وجود نياورد و مسير آينده ايشان را به طور كامل نبست و الان ميتوانم بگويم كه مسير آينده آقاي احمدينژاد كاملا بنبست نيست و اين چيزي است كه خودش هم متوجه شده و ميخواهد انرژي خود را براي آينده ذخيره كند.
اينكه ميگوييد مسير آينده احمدينژاد كاملا بن بست نيست را بر اساس همين تاسيس دانشگاه و دريافت مجوز نشريه و اينها ميدانيد يا شواهد ديگري هم وجود دارد؟
به اضافه ادامه فعاليتهاي سياسي ايشان.
آيا تفاوتي در رفتار احمدينژاد در اين اواخر نسبت به قبل احساس ميكنيد؟ از جمله اينكه در يكي از سخنان اخيرش از خدمات ارزشمند دولتهاي سابق گفت و اين نخستين بار بود كه از او چنين سخني درباره دولتهاي قبل از خودش شنيده شد.
من فكر ميكنم احمدينژاد زمان خروج خود از پاستور درك بهتري از وضعيت رييسجمهورهاي قبل از خودش دارد.
نظرتان درباره تاسيس نهادي به نام «دفتر رييسجمهور سابق» توسط تيم احمدينژاد چيست؟
منظورتان دفتر روساي جمهور سابق است؟
آنچه در خبرها تا الان وجود دارد دفتر رييسجمهور سابق است كه ظاهرا قرار است محل استقرار احمدينژاد براي بعد از 12 مرداد باشد.
روساي جمهور سابق سرمايههاي اطلاعاتي و تجربيات كشورداري هستند. لذا نبايد اين تجربيات از بين برود. اينكه براي آنها حدي از امكانات محدود در نظر گرفته شود تا بتوانند در صحنه سياسي كشور باقي بمانند يا اينكه كارهاي مطالعاتي و تحقيقاتي براي كمك به دولتهاي آتي انجام دهند به نظر ميرسد اقدام لازمي است كه بايد انجام شود. فكر ميكنم چنين چيزي هم وجود دارد و نظام به شكل محدودي هم از نظر حفاظت و هم از لحاظ امكانات تا حدودي اين ظرفيت را براي روساي جمهور سابق در نظر گرفته است. اما قطعا بهتر است كه اين مساله به شكل نظاممندي مديريت شود.