صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۲۲۲۸۶
تاریخ انتشار: ۲۵ : ۰۵ - ۰۳ مرداد ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
دولت زدگی در عرصه اقتصاد، به حوزه فرهنگ هم نفوذ کرده و به همین دلیل همان طور که به صورت جدی در حوزه اقتصاد بخش خصوصی واقعی نداریم در عرصه فرهنگ نیز مشارکت خصوصی فعال جز در عرصه های فردی و فرعی نداریم. این سیاست چه نتایجی از خود برجای گذاشته است؟


1ـ در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی هرگاه خواسته‌ایم در سطح بین‌الملل از گفتمان فرهنگی انقلاب سخن بگوییم،‌ این سیاسیون،‌ اعم از سفرا و وزارت بودند که گفتمان فرهنگی انقلاب را مطرح کردند،‌ و کمتر اهالی فرهنگ توانسته اند با استفاده از ابزار فرهنگ به این مهم اقدام کنند نظر شما در این باره چیست و برای رفع آن چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌دهید؟

دلیل این مسأله در دو نکته نهفته است: نخست آن که تغییرات فرهنگی در ایران  و به تبع آن، برنامه ریزی برای تغییر یا انتقال بخشی از فرهنگ به بخش های دیگر کاملا دولتی است.  همین طور تفهمیم و تعمیم این تغییرات به خارج از کشور نیز با برنامه ریزی دولتی، با تزریق برنامه، پول و مدیریت از بالا بوده است. البته قبول دارم که بخشی از این موارد فرهنگی مورد توجه دولت ها، فرهنگ تحمیلی بوده و تغییرات فرهنگی مورد نظر هم نیاز به این تزریق و اجبار و برنامه ریزی دولتی داشته تا جا بیفتد،، در حالی که مواردی هم به خصوص بعد از انقلاب بوده  که جنبه ملی و توده ای و دینی و انقلابی داشته است، اما به دلیل دولت زدگی در فرهنگ، نتیجه یکی شده است، یعنی همان مشکلی که شما مطرح کردید، زیرا به دلیل عادتی که ما پیدا کردیم، باز برای همه آن موارد برنامه ریزی دولتی کرده ایم. این پدیده یعنی دولتی شدن، از حوزه اقتصاد، به فرهنگ آمده، و ما یاد گرفته ایم دولت برای مان در حوزه اقتصاد و فرهنگ تصمیم بگیرد. این دولتی شدن افراطی در فرهنگ، نوعی بی اعتمادی به رجال اصیل فرهنگی و مستقل را هم به همراه داشته و دارد، زیرا اساس این است که سپردن کارها را به آنان به صلاح نمی دانیم چون می ترسیم در این زمینه گرفتار خبط و خطایی شوند و چیزی مخالف شوونات دولت بگویند! مهم این است که وقتی چند نفر برنامه ریزی می کنند و آن را اساس کار توسعه فرهنگ قرار می دهند، نه خود مشارکت دیگران را بر می تابند و نه آنان تن به کارهای تحمیلی از بالا می دهند. به همین دلیل، کار دراختیار افراد ضعیف و نیازمند و سفله می افتد. می بینید ما در اینجا گرفتار نوعی فکر دولتی و برنامه ریزی شده در عرصه فرهنگ هستیم، در حالی که اساس کار باید به شکل طبیعی پیش برود و دولت فقط حمایت کند.


در سال‌های اخیر خصوصی سازی فرهنگی به مانند خصوصی‌سازی در سایر ابعاد مطرح شده است،‌ و مسئولان ما با وجود اینکه در سخن همواره بر آن صحه گذاشته‌اند،‌ اما در عمل از این کار ابا داشته‌انمد،‌ به نظر شما خصوصی‌سازی فرهنگی چیست؟ چه مختصاتی دارد و جایگاه دولت در این خصوصی‌سازی کجاست؟

پاسخ این پرسش با پرسش بالا تفاوت چندانی ندارد. مشکل همان است. همان طور که ما در عرصه اقتصاد بخش خصوصی واقعی نداریم و همه چیز، در اختیار تصمیمات دولت و بانکهای دولتی و برنامه ریزی دولتی است، در فرهنگ هم خصوصی سازی فرهنگی نداریم. کشوری مانند ایران دارای ذوق های فرهنگی و مشرب های متفاوتی است. این که به همه آنها اجازه داده شود در فضایی آزاد به کار عرضه تولیدات فرهنگی خود بپردازند، با اصل دولتی شدن همه چیز و کنترل و برنامه ریزی که برخاسته از نوعی مصلحت اندیشی است سازگاری ندارد. به عبارت دیگر این بخش نیز به جای خصوسی سازی، گرفتار مهندسی و برنامه ریزی از بالا شده است. جالب است که در سالهای اخیر نهادهای دولتی یا شبه دولتی و حتی نظامی، حتی بیش از گذشته هم در این زمینه به مهندسی فرهنگی جامعه مشغولند. در واقع باور آنها این است که اگر این مسیر را هدایت نکنند، جامعه رو به انحراف می رود. بنده البته سیاست فرهنگی را در کشورهای دیگر به ویژه کشورهای توسعه یافته نمی دانم، شاید در آنجاها نیز همین طور باشد، اما در کشور ما این رویه با شدت دنبال می شود و به همین دلیل کارهای خصوصی در عرصه فرهنگ کمتر شکل می گیرد. بدتر آن که وقتی هم جنب و جوشی شده و چیزی شکل می گیرد، به جای تعامل با دولت، به تقابل با آن می پردازد. داستان خانه سینما در چند سال گذشته یک نمونه بسیار جالب از این وضعیت است.


3 - اقتصاد نشر در سال‌های اخیر با مشکلات عدیده‌ای روبرو بود که مهمترنی آن بحران کاغذ است،‌ البتنه تنها معضل موجود در اقتصاد نشرکاغذ نیست‌ برای بهبود وضعیت اقتصادی نشر چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌دهید؟


اقتصاد نشر پایه و اساسش روی کاغذ است و وقتی کاغذ گران باشد، همه شاخه های اقتصادی و فرهنگی که منجر به کتاب می شود گرفتار مشکل می شود. ما هیچ چاره ای نداریم جز این که در این باره تصورمان را تغییر دهیم یکی از این تغییرات، تغییری است که باید در بینش دولت نسبت به ماهیت کاغذ صورت گیرد. این که کاغذ مثل نان است. اگر کاغذ مثل نان است باید سوبسیدی که به هر شکل در مساله نان پرداخت می شود در این زمینه پرداخت شود حتی بیشتر، زیرا در آنجا مردم گرسنه، به هر شکل پول نان را خواهند پرداخت اما در اینجا هیچ اجباری برای پرداخت هزینه کتاب جز در موارد بسیار ضروری ندارند. از سوی دیگر ما باید به فکر جایگزین برای کاغذ باشیم. این جایگزینی هم از لحاظ علمی و مباحث شیمی برای تولید موادی است که بتواند جای کتاب را بگیرد و هم بحث دیجیتال و ایجاد نظام دیجیتالی. امروزه همچنان حجم زیادی از کاغذ در بانکهای ما به صورت روزانه تلف می شود. در بسیاری از ادارات دیگر هم همین طور است. اگر نیمی از کاغذ مصرفی آنان، از آنجا به حوزه نشر منتقل شود کمک بسیار خوبی خواهد بود. البته در این باره باید آمار دقیق داشت. استفاده از گوشی های همراه جدید که عملا یک رایانه تمام عیار برای ثبت و ضبط اطلاعات است می تواند در دیجیتالی کردن اطلاعات علمی موثر باشد که ما متاسفانه سهمی در تولید آنها به صورت سخت افزاری نداریم اما به صورت نرم افزاری می توانیم فعالیت کنیم. این کار با تقویت مراکز علمی و آموزشی که امکان تولید برنامه های رایانه ای را بر عهده دارند به انجام خواهد رسید. به هر حال ما باید در فکر جایگزین کاغذ هم باشیم.
اقتصاد نشر البته از راه های دیگری هم می تواند مورد حمایت قرار گیرد و آن این است که بخش بیشتری از درآمد خانوارها به این حوزه منتقل شود. در حال حاضر این مساله هم گرفتار نگاه دولتی است و همه از دولت انتظار کمک دارند در حالی که در قدم اول با ایجاد خصوصی سازی واقعی در عرصه فرهنگ که یک نمونه اش سپردن نمایشگاه کتاب به اتحادیه ناشران و مستقل کردن آنها و روبرو کردن آنان با خود مردم است، می توان راه را برای ورود بیشتر مردم در تامین بخشی از داد و ستد مالی در بازار نشر را فراهم کرد.

 

مصاحبه با تسنیم (با تغییری اندک)