پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : وبسایت الف نوشت:
اصولگرايان بايد صراحتا
اشتباه خود را بپذيرند و قبول كنند كه حداقل 4 سال اقليت هستند و به سبك
يك جريان منتقد دلسوز و خيرانديش با دولت حاكم تعامل كنند. از طرفي بايد
آسيب شناسي و تلاش كنند تا با هويت سازي مجدد، اشتباهات گذشته را اصلاح و
با رنگي مردمي تر پاي به صحنه گذارند. و اما چند عامل مهم شكست كه بايد
صادقانه پذيرفت؛
1-شفايت و صداقت
مهترين
اصل براي فعاليت هاي اجتماعي شفافيت است. گروه هاي سياسي اگر اعتقاد دارند
كه جز از طريق مردم نمي توانند آرمان ها و اهداف خود را دنبال كنند بايد با
جامعه شفاف باشندو صادق. مردم تاب نمي اورند كه يك جريان سياسي، انها را
محرم نداند ولي براي رايشان دست دراز كند. روزهائي كه گذشت براي جريان هاي
سياسي درس ها و عبرت ها داشت. آنانكه در پستوخانه هاي سياسي و اتاق هاي مه
گرفته خبري براي آرايش صحنه انتخابات برنامه ريزي كردند و ذره اي نيز به
ذائقه و مطالبات شكل گرفته مردمي توجه نداشتند، اين دوره شكست سنگيني
خوردند.
اين انتخابات نشان داد كه فعالیت اجتماعی، كار سازماني
نيست. مردم كارمندان يك جريان سياسي نيستند كه با بخشنامه آنها رفتار كنند.
نسخه پيچ هاي سياسي امروز بايد درك كنند كه راي مردم به شفافيت است نه
مهندسي كردن و صحنه چيدن و آرايش دادن. اگر از گعده هاي زير شيرواني خود
بيرون نيايند و در اتاق هاي شيشه اي و شفاف با مردم روبرو نشوند، نه تنها
حذف مي شوند بلكه شأن سياسي و حيثيت و هويت جرياني و تاريخي خود را نيز از
دست مي دهند.
2- تفرقه اصولگرايان و فهم ناردست از وحدت
تفرقه اصولگرايان يكي ديگر از عوامل مهم شكست در اين انتخابات بود. اما به
اين فهم، وحدت اصولگرائي تنها يكي شدن نيست. براي شب انتخابات هم نيست.
اينطور نيست كه هركس اسم خود را اصولگرا گذاشت بايد زير چتروحدت بيايد.
وحدت اين است كه يكي بودن جريان خالص اصولگرائي در معرض انتخاب مردم قرار
گيرد. جريان اصولگرائي، هم بايد به وحدت فكر كند و هم مرزبندي روشن با
جريان هاي ظاهري اصولگرا. وحدت با اصولگرايان تقلبي نه تنها اعتباري ايجاد
نمي كند بلكه منجر به بي اعتمادي نيز مي شود.
اصولگرا هيچ نسبتي
با جريان احمدي نژاد نداشته و ندارد. اما چون اصولگرایان از ابتدا موضع
خود را نسبت به اين گروه روشن نكرد امروز احمدي نژاد هم پاي اين جريان
نوشته مي شود.
اصولگرائي با خوارج متحجر و جاهلين متنسك هيچ نسبتي
ندارد. جرياني كه بخواهد اعتقاد به نظام و ولايت فقيه و انقلاب و غيره را
با بي اخلاقي دنبال كند اصولگرا نيست. وحدت با اين جريان هم افزائي نيست،
بي اعتباري است.
مهمتر اينكه وحدت تنها بين سران سياسي نيست. وحدت
بايد از درون بدنه هاي اجتماعي بجوشد. اين نيز به كار اجتماعي و فرهنگي و
اقتاع سازي نياز دارد. برخي فكر مي كنند كه وحدت اجتماعي مثل كنار هم
گذاشتن چند دسته چوب خشک است. انگار نه انگار كه درباره همگرائي موجود زنده
حرف مي زنند.
البته كنار هم نشستن سران سياسي، در همراه شدن
بدنه هاي اجتماعي هم موثر است اما كفايت نمي كند. برخي از بزرگان اصولگرا
تصور مي كنند اگر دو سر دو جريان سياسي هم سفره شدند، بدنه اجتماعي انها
نيز هم نفس مي شوند و تمكين مي كنند. اين تلقي ناشي از بي توجهي برخي
اصولگرايان به جامعه و هويت هاي مردمي است. بدنه اجتماعي را بايد با برنامه
ريزي و كار مدني و اجتماعي همراه كرد. با ضرب و زور و راضي كردن راس آن
نمي توان وحدت ايجاد كرد. همين وحدت هاي نمايشي است كه سابقه ذهني آلوده اي
از خود بجاي گذاشته است.
وحدت بايد از طريق هم زبان شدن سران
سياسي و ليدرهاي فكري جرياني و مهمتر از همه هم گفتمان شدن بدنه هاي
اجتماعي ميسر شود. اين كار هم يك شبه ممكن نيست. بنابراين وحدت اصولگرايان
را نبايد تنها شب انتخابات طلب كرد. نمي شود از يك نامزد انتظار داشت شب
انتخابات به نفع نامزد ديگري كه هيچ قرابت فكري و عملي با او ندارد كنار
بكشد. او هم كنار بكشد بدنه همراه نمي شود. وقتي فاصله ها زياد شود با
تغيير راس جريان و يكي شدن آن، بدنه يكي نمي شود و وحدت نمي كند. بدتر
اينكه سرخوردگي هم ايجاد مي كند.
اين آسیب شناسی به كنار؛ اما
عهد و قول و پيمان شكني برخي در اين انتخابات كه هيچ بدنه اجتماعي هم
نداشتند و صرفا به جذب راي شب انتخابات متكي بودند، در تاريخ خواهد ماند.
اين
همه تنها با هدف راي آوردن يك اصولگرا نيست. چه بسا اگر همه اصولگراها نيز
به نفع يك نفر كنار مي كشيدند بازهم راي نمي آوردند. وحدت را نبايد شب
انتخاباتي ديد. اگر اين وحدت از ماه ها قبل ايجاد شده بود، هم مرزبندي ها
با جريان اصولگرائي ظاهرگرا مشخص مي شد و هم رقابت هاي دروني با ديگر
اصولگراها شكل نمي گرفت. نه وحدت كرديم و نه رقابت و اينطور شد كه مردم خوب
و بد و زشت و زيباي اصولگرايئ را همه و همه از يك قماش دانستند و اعتماد
نكردند و كنار گذاشتند.
3- مماشات با احمدي نژاد
اصولگراها
چوب مماشات با احمدي نژاد را خوردند. كساني در اين دوره از انتخابات حضور
داشتند كه طي 8 سال حكومت اين دولت كمترين انتقادي نداشتند. به دهها مصلحت
خود ساخته سكوت كردند. طبيعي است كه مردم باور نكنند كه نقد هاي شب
انتخابات از روي صداقت باشد.
مهمترين عامل شكست اصولگراها مرزبندي
نداشتن با احمدي نژاد است. مردم نسبت به وضع موجود اعتراض داشتند. از طرفي
باور هم نكردند كه احمدي نژاد از اصولگرايان نباشد. البته هم حق داشتند.
همه كساني كه اين چند سال مقابل دولت سكوت كردند در ايجاد اين فهم غلط
مقصرند.
ترديدي نيست كه احمدي نژاد نه اصولگرا بود و نه با هيچ
معيار اصولگرائي قابل دفاع. اما بخش قابل توجهي از بدنه اصولگرائي مقابل وي
سكوت كردند و همين سكوت نيز باعث شد كه مردم انتقاد شب انتخاباتي انها را
باور نكنند.
4- بدرفتاري با اصلاح طلبان
جريان
اصلاحات كم تقصير نداشت. سابقه دولت اصلاحات و همه و همه به كنار اما در
ماجراي فتنه گناهي نابخشودني داشتند و حتي خلاف قواعد و ادعا و ملاحظات و
آرمان هاي خودشان عمل كردند. اما جريان اصولگرائي حاكم در قدرت نيز با
پايگاه اجتماعي اين جريان به عدالت و انصاف رفتار نكرد.
بخشي از
جريان اصولگرائي جز به حذف اصلاحات به چيز ديگري فكر نمي كرد. گو اينكه با
حذف سران جريان اصلاحات بدنه نيز حذف مي شود. بي توجهي وصف ناپذير نسبت به
پايگاه اجتماعي افراد و گروه ها همواره وبال گردن برخي بزرگان اصولگرا بوده
است.
غرض از جريان اصلاحات فقط اصلاح طلبان نيست؛ منظور جريان
اعتراض است. بد سليقگي در برخورد با جريان معترض و امنيتي كردن فضاي رسانه ي
و محدود كردن تشكل هاي دانشجويي و اساتيد دانشگاه ها و بستن رسانه هاي
مخالف و شرط گذاشتن براي توبه كنندگان فتنه و غيره و غيره و سكوت قاطبه
اصولگرائي باعث شد مردم به گزينه ديگري فكر كنند.
بسياري در كوچه و
بازار سوالشان اين بود؛ واقعا براي اعتراض كردن آنهم در چارچوب قانون چه
بايد كرد؟ چه كسي در حاكميت حرف ما را مي زند؟ كدام رسانه اجازه دارد از
زبان ما بنويسد؟ كدام خبرگزاري و سايت خبري حلقه ارتباط ما با حاكميت است؟
اصولگرايان 4 سال فرصت دارند تا خود را بازسازي كنندو با هويت اصلي خود و با اتكا و اعتقاد راسخ به راي مردم مجدد به صحنه بيايند.