صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۱۵۶۶۳
تاریخ انتشار: ۳۳ : ۲۰ - ۱۹ خرداد ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

بهروز افخمی در کافه خبر «خبرآنلاین» مصاحبه مفصلی انجام داده است او می گوید «فیلم» قیصر فیلمی دوران ساز بود و مسیر تاریخ را تغییر داد. او همچنین معتقد است که سینمای ایران مرده

بخش هایی از این سخنان افخمی به این شرح است:

به اعتقاد من یکی از مشخصات فیلم‌های دوران‌ساز این است که با بچه‌ها ارتباط برقرار می‌کنند، یعنی کودکان و نوجوانان آن را خوب می‌فهمند، ممکن است فیلم ظاهرا برای بزرگ‌تر‌ها ساخته شده باشد اما جان داستان را بچه‌ها خوب بفهمند. بچه که می‌گویم، منظورم بچه‌های بالای سه سال است. من معتقدم بچه‌ها در این سن هم می‌توانند با فیلم ارتباط برقرار کنند. در واقع به نظرم فیلمی که نتواند با بچه‌های 4 یا 5 ساله ارتباط برقرار کند و یک بچه نتواند روح یا جان‌مایه آن را بگیرد، اصلا فیلم خوبی نیست، فیلم ماندگاری هم نیست. البته می‌دانم که این یک ادعای بزرگ است.

اگر فیلمی این مشخصات را داشته باشد، آن وقت باید 20 سال صبر کنید تا نتیجه‌اش را ببینید. برای روشن شدن بحث، مثالی از سامرست موام می‌زنم. او کتابی دارد با عنوان «درباره رمان و داستان کوتاه». در بخشی از این کتاب می‌نویسد، زمانی که داستایوسکی داشت بهترین داستان‌هایش را می‌نوشت؛ آدم‌هایی که در داستان‌هایش هستند، اصلا در روسیه آن زمان وجود نداشتند، 20 سال بعد چنین آدم‌هایی مثل راسکولنیکف در قامت قهرمان‌های حزب کارگری روسیه ظاهر شدند و انقلاب روسیه را به وجود آوردند. موام می‌گوید من به چشم خودم دیدم زمانی که رودیارد کیپلینگ داستان‌هایی مثل «مردی که می‌خواست سلطان باشد» را می‌نوشت آدم‌هایی این داستان‌ها یعنی آن قهرمانانی که به دنبال تحقق اهداف انگلیس بودند و کشورگشایی می‌کردند، وجود خارجی نداشتند ولی 20 سال بعد همین شخصیت‌ها در ابعادی که او نوشته بود، در جاهای مختلف امپراتوری بریتانیا ظاهر شدند.

«قیصر» و «گوزن‌ها» این مشخصات را دارند. من اسم این فیلم‌ها را می‌گذارم، فیلم‌های دوران‌ساز. این فیلم‌ها حتی با فیلم‌های بزرگ و ماندگار تفاوت دارند. نمی‌شود گفت از همه فیلم‌ها باارزش‌ترند ولی یگانه‌اند. البته ساخت چنین فیلم‌هایی به شانس هم بستگی دارد، یعنی باید شرایط روزگار، بخت و اقبال و همه چیز جور شود تا چنین فیلمی شکل بگیرد. از طرف دیگر فیلمساز هم باید با روح زمانه خودش ارتباط برقرار کند تا بتواند دست به خلق چنین فیلمی ‌بزند.

این فیلم‌ها ممکن است از نظر هنری، بهترین فیلم‌های زمان خودشان نباشند اما فیلم‌های خوب و دوران‌سازی هستند و بعد از تولید و اکران آنها جامعه تغییر می‌کند، شما «قیصر» را در نظر بگیرید و تاریخ معاصر ایران را قبل و بعد از آن بررسی کنید. تاریخ ما بعد از «قیصر» تغییر کرد. ممکن است امروز کسی «قیصر» را ببیند و بگوید این همان فیلمی ‌است که می‌گویید یکی از بهترین فیلم‌های قبل از انقلاب است؟ خیلی‌ها هم ممکن است در مقابل بگویند «قیصر» فیلم بدی نیست ولی نمی‌شود گفت جزو بهترین فیلم‌های تاریخ سینماست. این دو تفکر یا این دو موضع از اینجا نشات می‌گیرد که هر دو دسته نمی‌دانند ما داریم درباره چه چیزی حرف می‌زنیم. باید این نکات را برای آنها توضیح داد؛ مخصوصا جریاناتی را که در سی سال گذشته اتفاق افتاده، جریاناتی را که10 سال بعد از «قیصر» در ایران اتفاق افتاد و ...

قیصر فیلمی بود که در کشور ما پارادایم را عوض کرد. در جامعه ایران آن زمان یک جور آمادگی برای خشونت و خلاف قواعد اخلاقی رفتار کردن جا افتاده بود که بخشی از آن به خاطر قیصر بود. آن موقع چیزی که در هوا موج می‌زد، عوض شدن پارادایم و چارچوب‌های فکری بود که با «قیصر» شروع شد. حتی اگر بگوییم این تغییر با «قیصر» شروع نشد، نمی‌توانیم منکر این مساله شویم که «قیصر» تا حد زیادی آن را حدس زده و پیش‌بینی کرده بود. به همین علت فکر می‌کنم خود «قیصر» بر جامعه تاثیر زیادی داشت.

من 12 سالم بودم که «قیصر» را دیدم. آن موقع برای ما واضح بود که کشته شدن فرمان و تلاشی که برای پنهان کردن این قتل و خودکشی جلوه دادن آن به کار بسته شده بود، کنایه‌ای از مرگ تختی است. این نه فقط برای ما که برای بسیاری از تماشاچی‌ها هم واضح بود. اصلا ارجاعات سیاسی فیلم آنقدر پیچیده نبودند که یک عده بفهمند و یک عده نه. همه متوجه می‌شدند این شخص تختی است و آن خودکشی تلاش احمقانه‌ای است برای وارونه جلوه دادن مرگ تختی. این نشان می‌داد که آن نوع از جوانمردی دیگر در اینجا جواب نمی‌دهد و حالا زمان آن رسیده که یک نفر دیگر بیاید که ظاهرا نامرد است. جالب بود که وقتی بهروز وثوق را دیدیم که توی قطار بلند شد و خمیازه کشید، بعد هم توی تاکسی دوباره خمیازه کشید، گفتیم این قیصره؟ اینکه جوجه است، فکر می‌کردیم او نمی‌تواند از پس کسی بر بیاید اما بعد دیدیم که یکهو، پشت دوش یکی از برادران آب منگل را گربه‌گیر کرد و قبل از اینکه آن حسن شاهین گنده‌لات برگردد سه چهار تا چاقو به او زد، اینجا بود که گفتیم پس این همان کسی است که می‌تواند. بعد فهمیدیم که ما هم می‌توانیم.

من هر وقت گفته‌ام سینمای ما مرده است، این را هم اضافه کرده‌ام که سینمای ایران پیش از این یکبار دیگر هم مرده بود. پس مرگ سینما، مثل مرگ آدم نیست که وقتی می‌میرد دیگر همه چیز تمام می‌شود. سینما ممکن است دوباره حیاتش را از سر بگیرد. وقتی شما می‌بینید که سینما دیگر در زندگی مردم حضور ندارد و مردم دیگر فیلم ایرانی نمی‌بینند، حتی اگر سالی 50 فیلم هم تولید شود، باز می‌شود گفت سینما مرده است.

دفعه قبل که سینمای ما مرد، سال ۵۵ بود. در این 30 سال هم شرایطی داشته که می‌توان گفت به نوعی در حال احتضار بوده ولی الان به نظر می‌آید باید سینما را مرده به حساب آورد اما این مرده، مرده‌ای است که استخوان‌های خیلی درشتی دارد و اسکلتی قوی پیدا کرده، یعنی سینماهای خوبی دارد، وسایل فنی‌اش خوب است اما مخاطب ندارد. ۲۵ فیلمی که ما در جشنواره به عنوان داور دیدیم، فیلمبرداری و صدابرداری‌های خوبی داشتند. سینماها هم نسبت به گذشته تصویر و صدای خوبی دارند و همین باعث شده شرایط نمایش خیلی بهتر از قبل باشد اما خود سینما مرده