صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۹ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۰۹۸۸۴
تاریخ انتشار: ۴۳ : ۱۶ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲
بهرام عظیمی می‌گوید: بعد از آن ملاقات، هدیه تهرانی گفتند یک هفته بعد خبر می‌دهند. گفتند داستان خوبی است و همه چیز مثبت بود و من گفتم الان تمام می‌شود ولی گفت من یک هفته بعد به شما خبر می‌دهم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :



«تهران 1500» اولین فیلم سینمایی انیمیشن ایرانی است که کارگردانی آن را «بهرام عظیمی» بر عهده گرفته است. عظیمی درباره این فیلم تاکنون مصاحبه‌های بسیاری انجام داده است، اما آنچه در ادامه می‌خوانید صحبت‌های عظیمی با «همشهری جوان» است درباره انتخاب بازیگران و نحوه پیشنهاد بازی آن‌ها:


 

نام بازیگر

 

شخصیت انیمیشن

 

نحوه حضور

 

 

هدیه تهرانی

 

نازی

 

من و آقای حیبب رضایی و مدیر تولید خانه ایشان رفتیم. رضایی فقط به او گفته بود می‌خواهیم یک فیلم انیمیشن بسازیم. خانم تهرانی هم تا آن موقع نزدیک چهار سال بود که کار نمی‌کردند. کاراکتری که ایشان بازی می‌کرد، یک گربه هم داشت. وقتی رفتیم خانه ایشان، دیدیم 3-4 تا گربه هم آنجاست. دیدیم در و تخته با هم جور شده‌اند. حتی گفتیم به گربه شما هم پیشنهاد بازیگری می‌دهیم! از گربه ایشان هم عکاسی کردیم و الان عین گربه ایشان در فیلم هست که اسمش دودان بود.

بعد از آن ملاقات، گفتند یک هفته بعد خبر می‌دهند. گفتند داستان خوبی است و همه چیز مثبت بود و من گفتم الان تمام می‌شود ولی گفت من یک هفته بعد به شما خبر می‌دهم. خداحافظی کردیم و آمدیم بیرون. من حالم خیلی گرفته شد. به حبیب رضایی گفتم پس ما این همه صحبت کردیم، فکر کردم خوششان آمده. رضایی گفت خوششان آمده ولی خانم تهرانی اینطوری است. اگر قرار باشد خوشش نیاید، همان موقوع می‌گوید نه. اصلا تعارف ندارد. و مطمئن باش خبرهایی هست که گفته یک هفته دیگر جواب می‌دهم.

من بعدها از دو سه بازیگر دیگر شنیدم که خانم تهرانی در آن یک هفته درباره خودم و کارهایم پرس‌وجو کرده بود. ایشان فقط درباره کارهای من شنیده بود و ندیده بود یا در ذهنش نبود. بعد از یک هفته رفتیم و با ایشان قرارداد بستیم.

 

 

گوهر خیراندیش

 

گوهر و ملینا

 

ایشان برای قراردادند آمدند دفتر ما و نقش را به ایشان گفتیم. دو تا نقش داشتند؛ گفتم می‌خواهم نقش «گوهر» را که شبیه خودتان است، مثل خودتان بازی کنید اما نقش اصلی‌تان یک نقش دیگر است. یک نقش منفی. خیلی خوشحال شدند. سر دوبله هم خیلی هنرنمایی کردند. با خانم خیراندیش هم برای قرارداد خیلی زود به نتیجه رسیدیم.

 

 

مهتاب نصیرپور

 

خانم مادر

 

به حبیب رضایی گفتم می‌خواهم خانم نصیرپور هم در فیلم باشد. همه بازیگرهای ما به نوعی تئاتری هم هستند. ولی خانم نصیرپور اصل جنس تئاتر است. به آقای رحمانیان (همسرش) هم گفتم. گفت خودت به ایشان بگو. با حبیب بروید صحبت کنید. حرف زدیم و ایشان هم قبول کردند. حتی یک کار جالب هم کردند؛ لباس‌هایی که در فیلم تنشان است، لباس‌های مادربزرگشان است. لباس‌های مادربزرگشان را آوردند، اسکن کردیم و عکس گرفتیم و همان‌ها را تن خودشان کردیم. گفتند من دوست دارم با این لباس‌ها باشم که خیلی ایده خوبی بود. اصل لباس یک پیرزن که مادربزرگ خودشان هم بود.

 

 

مهران مدیری

 

اکبر آقا

 

حبیب رضایی در تماسش گفته بود بهرام عظیمی می‌خواهد یک فیلم بسازد. آقای مدیری هم من را می‌شناخت؛ چند بار با هم برخورد داشتیم و یک بار هم با هم جایی رفته بودیم. با رضایی رفتیم دفتر گلیان تصویر. به آقای مدیری گفتم محوریت داستان، نقش شماست و داستان حول و حوش زندگی شما می‌چرخد. هر چند نقش اول مرد فیلم، بهرام رادان است. خیلی خوششان آمد. فقط گفت «من هستم ولی مثل فیلم‌هایم گریم نمی‌شوم». گفتم اتفاقا گریم نداریم. گفتم شما فقط برای عکاسی و دوبله باید بیایید.

بعد صحبت مالی شد که ظرف 20 دقیقه به نتیجه رسیدیم. آقای مدیری اول برای مسئله مالی تعارف کرد. گفتم نه. گفت خب رقم چقدر است. گفتم اگر من بگویم قول می‌دهید نخندید. گفت بله این حرف‌ها چیست، برای چی بخندم، کار حرفه‌ای است. تا رقم را گفتم، نیم ساعت می‌خندید! از بس رقم پایین بود. حتی این پول را هم نمی‌خواست. لهجه آذری که در فیلم هست، پیشنهاد خود آقای مدیری است. مدیری گفت با لهجه آذری بانمک‌تر هست.

 

 

محمدرضا شریفی- حسام نواب صفوی

 

عنایت - پویا

 

هر دو سر فیلم «اخراجی‌ها 2» بودند. یک شب ساعت 12 شب آمدند دفتر ما. به شریفی‌نیا گفتم شما نقش منفی هستید. نقش صاحب یک موسسه کفن و دفن که اگر مدرکی پیدا شود، باید قبر را مجانی بدهی ولی اگر پیدا نشود باید پول بگیری. خیلی خوشش آمد. نواب صفوی هم خیلی خوشش آمد. قرارداد و رقم قرارداد سر پنج دقیقه حل شد.

آن شبی که با هم آمدند در «اخراجی‌ها 2» سر آن سکانس و پلانی بودند که همه‌شان گردنشان را در اردوگاه زیر خاک بود. خسته بودند، ولی وقتی قضیه را شنیدند، واقعا خوشحال شدند که دارد چنین اتفاقی می‌افتد.

 

 

بهرام رادان

 

جواد

 

رادان با یکی از مشاورانش به دفتر ما آمد. به خاطر کافه‌ای که در جردن دارد، زیاد این طرف‌ها می‌آید. خیلی از کار خوشش آمد. خودش هم خیلی آدم میزانی است. به بهرام رادان گفتیم بالاخره تو نقش اول هستی. می‌خواستیم نقش اول‌های داستانمان را از کسانی انتخاب کنیم که همیشه در فیلم‌ها نقش اول بوده‌اند. به او هم گفتم که از اول تا آخر داستان حضور داری و فیلم با شما و خانم تهرانی تمام می‌شود. چون بالاخره همه اینها بلااستثنا برای همدیگر احترام قائل بودند. وقتی نقش را برای او گفتم، رادان گفت اصلا دوست دارم این طوری صحبت کنم؛ تیپ راننده‌ها و آدم بامعرفتی که داش مشتی است و کمی دعوایی.

 

 

حبیب رضایی

 

نادر

 

در فیلمنامه نقشی بود که از اول گفتم راجع به این نقش صحبت نکنیم. می‌خواستم این نقش را بدهم به حبیب رضایی. گفتم این کاراکتر به تو می‌خورد و مال خودت است. اول گفت نه و آخر سر زورکی نقش را قبول کرد. مشاور فیلمنامه ما هم بود.