صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۲۱ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۰۸۹۲۷
تاریخ انتشار: ۳۱ : ۱۴ - ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : مارگارت تاچر در سال 1984 گفته بود: «جوانان نباید بیکار بمانند.» حق با او بود: یکی از بدترین شرایطی که یک جامعه می تواند برای جوانانش ایجاد کند، رها کردن آنها در برزخ بیکاری است.

به گزارش اکونومیست، افرادی که شغل خود را با دریافت حق بیمه بیکاری آغاز می کنند، احتمال داشتن حقوق پائین و گرفتار طلسم بیکار شدن در زندگی آینده شان بیشتر است چراکه آنها فرصت کسب مهارت و اعتماد به نفس لازم را در سال های رشد خود از دست داده اند.

تعداد جوانان بیکار جهان بیش از هر زمان دیگری است. آمار سازمان همکاری اقتصادی و توسعه نشان می دهد که 26 میلیون جوان 15 تا 24 ساله در کشورهای توسعه یافته در استخدام، آموزش یا تحصیل نیستند: تعداد جوانان بیکار نسبت به سال 2007 رشدی 30 درصدی داشته است.

سازمان بین المللی کار گزارش داد که 75 میلیون جوان بیکار در سطح جهان به دنبال کار هستند. تحقیقات بانک جهانی نیز نشان می دهد 262 میلیون جوان در بازارهای نوظهور از نظر اقتصادی غیرفعال هستند. تعداد جوانان بیکار بسته به نوع ارزیابی شما، نزدیک به 311 میلیون، معادل جمعیت آمریکا است.

دو عامل در این میان نقش مهمی دارند. نخست، رکود طولانی مدت در غرب میزان تقاضای نیروی کار را کاهش داده و برای کارفرمایان آسانتر این است که نیروهای میان سال تر خود را حفظ کنند تا اینکه نیروهای جوان تر را استخدام کنند. دوم، روند رشد جمعیت در اقتصادهای نوظهور در کشورهایی با بازار کار ناکارآمد از جمله هند و مصر که بیشترین سرعت را دارد.

نتیجه چنین شرایطی «کمانی از بیکاری» است که از جنوب اروپا تا شمال آفریقا و از خاورمیانه تا جنوب آسیا گسترده شده و رکود اقتصادی جهان اول را به جمعیت جوان جهان سوم وصل می کند. خشم جوانان بیکار به تازگی در خیابان های خاورمیانه نمود پیدا کرده است. میزان جرم و جنایت که به طور کلی در جهان ثروتمند کاهش یافته، در اسپانیا، ایتالیا و پرتغال به عنوان کشورهایی با نرخ بالای بیکاری رو به رشد است.

آیا رشد اقتصادی منجر به کاهش بیکاری می شود؟

واضح ترین راه حل این مشکل احیای روند رشد است. گفتن این حرف در جهانی که در بدهی فرو رفته آسانتر از عمل کردن به آن است و به هر حال پاسخی ناتمام برای این سوال محسوب می شود. کشورهایی که این مشکل را به شکل جدی تری تجربه می کنند (مثلاً اسپانیا و مصر) پیش از رکود و در زمان رشد نیز با مشکل نرخ بالای بیکاری جوانان روبرو بودند. در طول دوران رکود اقتصادی شکایت شرکت ها از این بود که نمی توانستند جوانانی با مهارت های کافی بیابند. این امر بر اهمیت دو راه حل دیگر تاکید دارد: اصلاح بازار کار و ارتقاء سطح تحصیل. اینها نسخه های آشنایی هستند اما باید با قدرت و نیروی جدیدی به اجرا درآیند.

بیکاری جوانان اغلب در کشورهایی با بازار کار غیرانعطاف پذیر شکل بدتری دارد. صنایع کارتل شده، مالیات بر استخدام، مقررات سخت در زمینه اخراج، حداقل دستمزد: تمام این عوامل دست به دست هم می دهند یا جوانان محکوم به ماندن در گوشه خیابان ها شوند.

آفریقای جنوبی یکی از بالاترین نرخ های بیکاری را در جنوب صحرای آفریقا به خود اختصاص داده و یکی از عمده دلایل این امر برخورداری آفریقای جنوبی از اتحادیه های تجاری قدرتمند و همچنین قوانین سفت وسخت استخدام و اخراج است. بسیاری از کشورها در «کمان بیکاری جوانان» دارای حداقل دستمزد و نرخ سنگین مالیات بر کار را دارند. هند نزدیک به 200 قانون در زمینه کار و پرداخت دارد.

یکی از عوامل مرکزی برای حل معضل بیکاری، قانون زدایی بازار کار است اما به تنهایی چاره ساز نخواهد بود. انگلیس دارای بازار کار منعطفی است اما نرخ بیکاری جوانان در این کشور بالا است. در کشورهایی که شرایط بهتری دارند، دولت سعی می کند نقش فعال تری در یافتن شغل برای کسانی که به دنبالش هستند، داشته باشد.

آلمان که دومین کشور با پائین ترین نرخ بیکاری در جهان اول است، بخشی از حقوق بیکاری طولانی مدت را برای دو سال پرداخت می کند.

کشورهای اسکاندیناوی «برنامه های شخصی» را به جوانان ارائه می کنند تا آنها را استخدام کرده یا آموزش دهند. اما اجرای چنین سیاست هایی در جنوب اروپا با میلیون ها بیکار بسیار پرهزینه است، چه رسد به اقتصادهای نوظهور.

یک راه ارزان تر، اصلاح بازار کار است- برای مثال می توان شرایط آسان تری برای شرکت های تجاری کوچکی که به دنبال مجوزند یا شرکت های ساختمانی که نیازمند تصویب پروژه های خود هستند، در نظر گرفت.

فارغ التحصیل بیکار

در میان کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه احتمال بیکار ماندن افرادی که ترک تحصیل کرده اند دوبرابر کسانی است که از دانشگاه فارغ التحصیل شده اند. اما غیرمنطقی است که بگوییم دولت ها باید همچنان به سیاست های گذشته خود در افزایش تعداد افرادی که از دانشگاه فارغ التحصیل شده اند، ادامه دهند. هم در انگلیس و هم در آمریکا با مدارک تحصیلی بالا نمی توانند شغلی مناسب بیابند. در آفریقای شمالی احتمال بیکار ماندن فارغ التحصیلان دانشگاهی دو برابر افرادی است که مدرکی ندارند.

آنچه اهمیت دارد تنها تعداد سال هایی که صرف تحصیل شده نیست، بلکه محتوای مطالبی است که در این سال ها آموخته شده است. این امر به معنای افزایش یادگیری علم و فناوری و کاهش شکاف میان جهان مدرک با جهان کار است. کم کردن این شکاف همچنین نیازمند تغییر رویکرد نسبت به تجارت است. برخی شرکت ها از آی بی ام و رولز رویس تا مک دونالد و پریمیر به بازسازی برنامه های آموزشی خود پرداخته اند اما ترس از اینکه کارکنان پای خود را از گلیم خود درازتر کنند باعث شده شرکت ها تمایلی به سرمایه گذاری روی جوانان نداشته باشند.

سال ها است که مشکل بیکاری جوانان رو به وخامت است. اما در نهایت کورسوی امیدی هم وجود دارد. دولت ها تلاش می کنند ناهماهنگی میان تحصیلات  و بازار کار را مورد توجه قرار دهند. شرکت ها نیز مسئولیت بیشتری را برای سرمایه گذاری روی جوانان به عهده گرفته اند. جهان این فرصت را دارد که انقلاب تحصیل- تمرین را برای حل این مشکل به راه اندازد.