صفحه نخست

تاریخ

ورزش

خواندنی ها

سلامت

ویدیو

عکس

صفحات داخلی

۱۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت
کد خبر: ۱۰۷۳۹۴
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۱۶ - ۰۲ ارديبهشت ۱۳۹۲
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرپرست نویسندگان، بازیگر و بازیگردان "پایتخت 2" معتقدست این سریال در بخش نامه‌نگاری به رئیس‌جمهوری قصد این را نداشت که پشت دولت دربیاید و همه چیز به نفع ملت بوده است.

محسن تنابنده نوروز امسال نقش موثری در ساخت سری دوم سریال "پایتخت" داشت. او که سرپرست نویسندگان این سریال بود، بازیگردانی و ایفای نقش اصلی سریال را نیز بر عهده داشت، فعالیت‌هایی که حضور او در "پایتخت" را پررنگ‌تر می‌کرد. تنابنده برخلاف نظر ما که بار انتقادی سری دوم پایتخت نسبت به سری اول آن کمتر بوده است، به شدت معتقدست که این سریال مشکلات اجتماعی و تاثیر سیاست بر خانواده را به تصویر می‌کشد و در بخش نامه‌نگاری به رئیس‌جمهوری هم اصلا پشت دولت درنیامده‌اند.

گفتگوی مهر با این بازیگر و نویسنده را می‌خوانید:

فکر می‌کنید چه دلایلی باعث شد که "پایتخت 2" هم مثل سری اول بگیرد و مردم از آن استقبال کنند؟
پرداختن به یک سری مسائل ریز است که کمک می‌کند آدم‌ها جذاب‌، دوست داشتنی‌ و ملموس‌تر شوند. یکی دیگر از موارد که به بازیگری کمک می‌کند این است که کاراکترها نجیب باشند و روند شکل‌دهی و رسیدن به نقش طوری اتفاق بیفتد که تماشاگر ایرانی آن را به راحتی بپذیرد، به نحوی که کاراکترها از قاب تلویزیون عبور کنند، نزدیک مخاطب بنشینند و محرم او باشند. به همین دلیل در "پایتخت" علاوه بر این که شخصیت‌ها جذابند، نجیب و دوست‌داشتنی هم هستند. از طرفی در "پایتخت 2" آدم منفی وجود ندارد و درآوردن این موضوع، کار را خیلی سخت کرد. این که تماشاگر انسان‌هایی امن و دوست داشتنی را ببیند.

باورپذیری نیز در این بین نقش اساسی دارد.
بله من هم درباره این موضوع خیلی فکر کرده‌ام. گروه شریف و حرفه‌ای بازیگران نیز درباره این مساله جر و بحث‌های شدیدی داشتند که این باورپذیری نتیجه آن جر و بحث‌ها است. علت این که این شخصیت‌ها شریف از کار درآمده‌اند، تلاش‌های بی وقفه‌ای است که ما را به چنین آدم‌هایی رسانده است.

نکته‌ای که ذهن مرا درگیر کرده، در این باره است که همیشه تلنگرهای سیاسی و اجتماعی در کارهای سیروس مقدم وجود داشت و حق آب و گل او در تلویزیون و موفقیت سریال‌هایش به او اجازه می‌داد به خطوط قرمز نزدیک شود و انتقادهای جدی‌تری مطرح کند. موضوعی که جای آنها در "پایتخت 2" خالی بود. انگار مساله منافع ملی برای گروه اهمیت زیادی داشت و حتی به گونه‌ای بود که در بحث نامه‌های مردمی به رئیس جمهور نیز به جای انتقاد، شاهد تعریف بودیم.
اصلاً ربطی ندارد. این یک تصور غلط است. البته هر کس می‌تواند برداشتی داشته باشد. من تحلیل خودم را می‌گویم. ما به طور سمبلیک راجع به خانواده معمولی "نقی معمولی" حرف می‌زنیم یعنی آدم‌های خیلی معمولی اکثریت جامعه را تشکیل می‌دهند. "پایتخت 2" پشت دولت درآمدن نبوده و فقط به نفع ملت بوده است. ما چیزهای مسلم را کمتر می‌بینیم و سعی می‌کنیم تحلیل‌های دسته چندم را پیدا کنیم ولی یک بار به قصه نگاه کنیم تا بفهمیم این افراد ناخواسته در یک قصه سیاسی می‌غلتند.

وقتی هم که قصه سیاسی وارد این خانواده می‌شود، خانواده‌ای که تا قبل از آن زندگی عادی داشته، حال به مرور از هم می‌پاشد. نقی و ارسطو با هم جر و بحث می‌کنند، هما قهر می‌کند و همه خود را به رخ همدیگر می‌کشند.

همه چیز زیر سر یک نامه است. این نامه همه چیزشان را به هم می‌ریزد، آنقدر درگیر این چیزها می‌شوند که پدرشان را فراموش می‌کنند. برای من جذابیتش این است که سیاست بی پدر و مادر است. وقتی که به دلیل درگیر شدن برای نامه نوشتن به رئیس جمهور از پدرشان غافل می‌شوند، پدر را نشان می دهیم که در ماشینِ بدون راننده نشسته و در سرازیری می‌رود. در این لحظه است که این آدم‌ها به خودشان می‌آیند و به دنبال او می‌دوند. این یعنی خانواده به هر چیزی ارجح است. بخش نامه دادن می‌رود یک طرفی و کاملاً حذف می‌شود.

وجه سمبلیک برای من این است که ملت مهم‌تر است، انسجام و وحدت ملی از هر چیزی مهم‌تر است. حتی آنها وقتی می‌خواهند نامه بنویسند می‌گویند مشکلات را آنقدر ریز می‌نویسیم که جا شود. نمی‌دانند کدام مشکل را اول بگویند...

در ترکیب بازیگران و افرادی که به صورت مهمان در کار بازی کرده‌اند، مهران احمدی با همراهی شما و احمد مهرانفر یک مثلث سه ضعلی تشکیل داده بود. این هماهنگی و یکدستی در بازی‌ شما سه تن برنامه ریزی شده بود؟
مهران احمدی بازیگر بسیار توانایی است. او پیش از این ابراز علاقه کرده بود که در "پایتخت" باشد. ما هم از خدایمان بود. چون جنس و شکل بازی ما به هم شبیه است. او خیلی باهوش است و به سرعت خود را با شرایط وفق می‌دهد. ما سه تن در شمال با هم در یک ویلا زندگی می‌کردیم و دائما درباره همه چیز صحبت می‌کردیم. ما در این کار خیلی زحمت کشیدیم. همه می‌دانند قطار از تهران به گرگان می‌رود و ما می‌توانستیم به راحتی به بندرگز برویم و در یک منطقه جلگه‌ای قصه‌مان را تعریف کنیم اما به شیرگاه رفتیم که به لحاظ بصری زیباتر بود اما جو سردتری داشت و...

شما حتی در نامگذاری افراد هم به نحوی سمبلیک عمل کرده‌اید.
بله ما از نقی معمولی حرف می‌زنیم فردی که به طور سمبلیک فامیلی‌اش "معمولی" انتخاب شده و سرنوشت او به خیلی‌ها پیوند خورده است. ارسوط در قصه می‌گوید ارسطو یک فیلسوف است و در کار می‌بینیم که چه فلسفه‌های دوزاری رو می‌کند! این نقد من به نداشتن فلسفه بود؛ اینکه خیلی وقت‌ها بیراهه می‌رویم و سوالی از خودمان نداریم. هما هم که همای سعادت و در قصه از همه معقول‌تر است. او با تمام مشکلات، خانواده را در کنار یکدیگر نشان می‌دهد و پنجعلی که دائم فراموش می‌کند و قشر دوقلویی که با این اوضاع و احوال باید مواظبشان بود.