arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۸۷۶۹۴
تاریخ انتشار: ۰۰ : ۱۹ - ۲۰ دی ۱۳۹۶

مجید انصاری: هاشمی سال 92 تهدید و تلخی را به فرصتی شیرین برای مردم تبدیل کرد

حجت الاسلام و المسلمین مجید انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: آیت الله هاشمی در تهدید و تلخی سال 92 با حمایت از آقای روحانی شیرینی را در کام مردم ریخت و زمینه بازسازی ساختار سیاسی کشور و بروز اعتدال را فراهم کرد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

مجید انصاری: هاشمی سال 92 تهدید و تلخی را به فرصتی شیرین برای مردم تبدیل کرد

حجت الاسلام و المسلمین مجید انصاری عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: آیت الله هاشمی در تهدید و تلخی سال 92 با حمایت از آقای روحانی شیرینی را در کام مردم ریخت و زمینه بازسازی ساختار سیاسی کشور و بروز اعتدال را فراهم کرد.

انصاری در مصاحبه با ایرنا به مناسبت سالگرد ارتحال آیت الله فقید، گفت: شخصیت آیت الله هاشمی رفسنجانی چندوجهی است. نخست اینکه روحانی بودند، البته ممتاز، متعالی و متمایز از بسیاری روحانیان دیگر و همدوره که همین مساله جایگاه ایشان را در تاریخ معاصر ایران پراثرتر و جذاب تر کرده است.
وی افزود: شخصیت و کارکرد آیت الله هاشمی در نظام سیاسی، مدیریتی و اجتماعی ایران و حتی فرماندهی جنگ نشان می دهد در کنار بن مایه های بسیار قوی و ارزشمند برگرفته از نظام سنتی روحانیت و حوزه، دانایی ها و آگاهی های گسترده ای در حوزه های دیگر داشت که با تلفیق آنها، از توان مضاعف و تاثیری بیشتر در رفتار و کلام برخوردار بود. اتفاقا این جامعیت یا تجمیع توانایی های متفاوت در شخص یار امام کاملا با خصوصیات جامعه ایران انطباق داشت.
انصاری در باره مقطع زیست سیاسی آیت الله فقید که همزمان با شکل گیری، اوج گرفتن و در نهایت پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود، نیز اظهار کرد: از آنجا که انقلاب ما مردمی، آزادیخواهانه و در عین حال دینی بود، شخصیتی با این ویژگی ها اثرگذاری بیشتری را در روند و شکل گیری نهضت و توده های مردم داشت که ضمن آزادیخواهی، آرمان طلبی و تحول خواهی، مسلمان و به شدت به اسلام علاقمند بود.

*آیت الله فقید چه جایگاهی در انقلاب اسلامی دارد؟
- انصاری: وقتی صحبت از انقلابی گری یا انقلابی بودن می کنیم در ذهنیت امروز جامعه مفهوم دهه 40 و 50 متبادر می شود.
در دوران پیروزی و استقرار یک دولت توسط انقلابیون، انقلابی گری اقتضائاتی دارد که بعضا کاملا متفاوت و حتی به ظاهر ممکن است متضاد با انقلابی گری در قبل از پیروزی و دوران مبارزه باشد.
در دوران مبارزه، انقلابی گری خلاصه می شود در هوش سیاسی بالا، شناخت دشمن و شجاعت ذاتی که طرف در حد از جان گذشتگی بتواند در میدان باشد و اعتقاد راسخ، ایمان عمیق، هدف و عشق به مردم داشته باشد که اساس انقلابی گری در دوران مبارزه است، زیرا مبارزات مردم و انقلاب ایران، انقلاب اسلامی بوده است و به تبع آن یک انقلابی تمام عیار باید اطلاعات دقیق دینی و برداشت درست از مفاهیم دین داشته باشد.
اگر (انقلابی) نگاهی فراگیر به کارکرد جامعه در عرصه انقلاب و مبارزه نداشته باشد، ممکن است دچار آسیب هایی از قبیل احتیاط، تقیه، ترس و در نتیجه خالی کردن صحنه شود.
در جریان انقلاب شاهد بودیم عده ای به بهانه این که مبارزه بی فایده است می گفتند باید برای ظهور امام زمان (عج) صبر کرد تا دنیا پر از فساد شود و آن حضرت بیاید و اوضاع را درست کند. این منطق عده ای بود که در واقع ترس خود را زیر سایه این توجیه نسبتا دینی مخفی می کردند.
با این سخن که ممکن است عده ای در مبارزه کشته شوند، آسیب بببینند، جواب این خون ها را چه کسی خواهد داد و با این نوع احتیاط های دینی صحنه را خالی می کردند. البته نمی خواهم بگویم همه کسانی که وارد مبارزه نشدند ترس داشتند. بسیاری هم شجاع بودند، ولی چون درک درستی از مفاهیم دینی نداشتند با فلسفه انتظار فرج، صحنه را ترک کردند.
عده ای هم ممکن بود به دلیل این که در مبارزه لوازمی در برخورد با دشمن وجود دارد و بحث برخورد قهرآمیز، اقدامات خشونت بار، حتی ترور کردن یا تخریب جایی وجود دارد، فکر می کردند مسلمانی و مقید بودن به دین، قید و بند آنها در حرکت های انقلابی می شود، بنابراین از مبارزه می گذشتند که ما این را هم در کشور شاهد بودیم.
نمونه اول مانند انجمن حجتیه و امثال آنها یا به تعبیر امام (ه) ولایتی های افراطی بی درد که کنج عافیت را ترجیح دادند و به درس و حوزه پرداختند و وارد عرصه سیاست نشدند.
گروه دوم مثل مجاهدین خلق آن زمان که بعد اختلاف نظر پیدا کردند و به حق نیز از طرف مردم منافق نامیده شدند.
در دوران مبارزه پیش از انقلاب حتی گروه هایی از مارکسیست ها را می بینیم که برخی پیشینه دینی داشتند و مسلمان بودند، ولی تصور آنها این بود که انقلابی گری و مبارزه با شاه در قالب آموزه های دینی نمی گنجد و محدودیت هایی برای آنها ایجاد می کند.
بنابراین یا التقاطی شدند و اسلام وارونه یا اسلامی را با اندیشه های مارکسیستی و کمونیستی زمان تلفیق کردند یا اساسا مارکسیست شدند. آن موقع عده ای مدعی بودند، اساسا مبارزه و علم آن در مارکسیسم و اندیشه مارکسیستی خلاصه می شود و اگر بخواهند توده ها مبارزه کنند، الزاما باید در حوزه مارکسیسم بیایند. این دو آسیب مهمی بود که در دهه 40 روند مقابله با شاه را تهدید می کرد.
آقای هاشمی به خاطر برداشت درست از دین هیچ منافاتی بین رعایت مسایل دینی و مبارزه نمی دید. ایشان براساس آموخته های خود از مکتب امام خمینی (ره)، رسالت اصلی دین را تلاش برای آزادی مردم، اداره جامعه در بستر علم، دانش و خرد و بعثت انبیا را مبارزه با قلدرها و دیکتاتورها می دانست. آیت الله فقید از این زاویه دینداری را نه تنها مانع کار نمی دانست که تعمق در دین و قرآن را ابزار مناسب مبارزه می دید.
آقای هاشمی رفسنجانی در زندان به کارهای قرآنی و تفسیر آن روی می آورند. پس در واقع ابزار مناسبی برای آشنایی مردم به عمق اسلام در مبارزه با شاه بود. لذا ایشان در مسیر مبارزه از منظر دین و اسلام و تبعیت از امام وارد مبارزه شدند و نقشی بسیار کلیدی ایفا کردند.
از جوانی سختی های زیادی را تحمل کرد و بارها به زندان افتاد، سازماندهی و تشکیل گروه های مبارز علیه رژیم شاه، تامین این گروه ها یا خانواده کسانی را که به زندان می افتادند، انجام می داد. بعد هم دوره پیش گرفتن زندگی مخفی برای رفتن به خارج و ارتباط برقرار کردن با انجمن های اسلامی دانشجویان و فعالان سیاسی خارج از کشور بود.
در مجموع آیت الله هاشمی کارنامه درخشانی در دوران 15 ساله مبارزه خود یعنی از سال 42 تا 57 کنار امام (ره) دارد. همه می دانند در این مسیر بارها به زندان افتاد، در حد مرگ شکنجه شد و حتی تا مرز اعدام هم پیش رفت. نکته ای در سنوات زندگی ایشان مقاومت، شجاعت و نبریدن است.
این در حالی است که بسیاری در میانه کار بریدند. یعنی با آقای هاشمی و دیگران آمدند و زندان هم رفتند، ولی وسط کار یعنی شکنجه ها و فشارهای ساواک باعث شد ببرند و از مبارزه کنار بکشند، ولی ایشان ایستاد و بهترین فصل زندگی یعنی در جوانی با وجود وضع مالی خوب به زندگی پشت پا زد، مخفی زیستن، زندان و فراری بودن را ترجیح داد.
آیت الله فقید همچنین نقشی کلیدی در تقویت و سازماندهی مبارزان داشت. زمانی که آزاد بود با راه اندازی فعالیت های فرهنگی مانند مدرسه رفاه یا کانون های فرهنگی-دینی و همچنین اقتصادی در تهران، کرج و قم برای تقویت بنیه مالی مبارزه و تامین مالی خانواده هایی که سرپرست آنها به زندان افتاده یا احیانا شهید شده بودند، اقدام کرد و البته حلقه وصل خوبی هم بین مبارزین با امام (ره) و بزرگان نهضت بود.

* نقش آیت الله هاشمی پس از انقلاب و همچنین به عنوان رییس مجلس و رییس جمهوری چگونه بود؟
- انصاری: به نظر من آیت الله فقید پس از انقلاب در هر مسوولیتی که قرار گرفت به آن جایگاه شانیت والاتری بخشید. به تعبیر دیگری آن جایگاه ها از ایشان اعتبار مضاعف یافتند، نه اینکه خود از جایگاه ها اعتبار بگیرند.
از همین رو باید نقش محوری و کلیدی و حتی تاسیسی ایشان را در اصل نظام عنوان کرد. در شورای انقلاب جزو چند حلقه اولیه امام (ره) بود و دیگر اعضای شورا را پیشنهاد داد که اضافه شدند.
آیت الله فقید در تصویب قوانین در شورای انقلاب نقش ایفا کرد. در تشکیل، تاسیس و برگزاری همه پرسی نظام، تصویب قانون اساسی و استقرار واحدها اگر بخواهیم چند نفر را جزو حلقه اصلی موسسین نظام کنار بنیانگذار بزرگ یعنی حضرت امام (ره) ذکر کنیم، اگر نگویم نفر دوم بعد از امام، حتما در همین ردیف آیت الله هاشمی بود.
نقش بعدی ایشان در مجلس بود. مجلس به حق اگر راس امور و مرکز قدرت ها و قانون ها نام گرفت، بخشی از آن به خاطر جایگاه آن در قانون اساسی به عنوان خانه مردم و مظهر اعمال دمکراسی و حاکمیت رای مردمی است و بخش دیگر آن به آیت الله هاشمی بر می گردد.
مطمئنا اگر به جای ایشان فرد دیگری در مجلس اول با آن تنوع نمایندگان و فضای سیاسی وقت کشور قرار می گرفت از ابتدا ضعیف متولد می شد، این در حالی است که مجلس با حضور هاشمی مسیر بلوغ خود را سریع و کامل سپری کرد و حقیقتا در این دوران که رییس بود، مجلس در راس امور قرار داشت.
حتما مجلس قوه بالاتر بود. حداقل می توانیم بگویم آقای هاشمی رییس و نماینده شایسته ای از قدرت قوه مقننه در جلسه سران سه قوه بود. مجلس را خوب بنیان گذاشت، واحد مجلس را تاسیس و جلسات را اداره کرد، در فراز و فرودهای بسیار بزرگ مانند مساله گروگان ها، درگیری لیبرال ها و بنی صدر با انقلاب و حوادث و پیشآمدهایی از جمله هفتم تیر، حادثه انفجار نخست وزیری و رویدادهای بنیان کن به ویژه جنگ، آیت الله فقید در مجلس نقش محور اعتدال و اقتدار ایفا کرد.
در همان دوره اول که در خدمت ایشان بودم به درستی و خوبی و از نزدیک شاهد نقش آفرینی روزانه آیت الله فقید در شکل گیری ساختار قوه مقننه و ارتقای این جایگاه بودم.
بعد هم که به عنوان رییس جمهوری انتخاب شد، باز فکر می کنم جز ایشان، فرد دیگری بعید بود بتواند کشور را به خوبی آیت الله فقید بسازد.
آقای هاشمی زمانی رییس جمهور شدند که جنگ تمام شده بود. توقعات فزاینده مردم و مطالباتشان از یک سو، کشور ویران شده و خرابی ها، میلیون ها مهاجر جنگی از استان های خوزستان، کرمانشاه، ایلام و نقاط مختلف، از بین رفتن زیرساخت ها و تقریبا می شود گفت خیلی چیزها نابود شده بود که ایشان توانست با تدبیر درست در مقطع 8 ساله به میدان بیاید و ریسک کند.
در حالت عادی اداره کشور آسان تر است، ولی در شرایط بحران مدیری که فداکاری و ریسک کند کم است که آقای هاشمی به میدان آمد. اقتصاد فلج شده را توانست از زمین بلند و ایران ویران شده را بازسازی کند. استان های مرزی جنگ زده، زیرساخت ها، راه آهن، صنعت نفت، نیروگاه ها و تاسیسات زیربنایی کشور ساخته شد.
منابع داخلی برای ساخت و ساز کفایت نمی کرد. با هدف تامین منبع ایشان ناگزیر به تلطیف و توسعه روابط با دنیا شد و از این طریق توانست 40 میلیارد دلار در قالب های مختلف از کشورهای دنیا اعتبار بگیرد.
درست است که کشور در پایان دوره ریاست جمهوری آیت الله فقید 30 تا 40 میلیارد دلار بدهی خارجی داشت، ولی این رقم به زیرساخت ها تبدیل شده بود نه این که پولی بین مردم تقسیم شده باشد، البته این بدهی ها پرداخت شد و امروز این ساخت و سازها به یادگار مانده است.
وقتی صحبت از ریسک و جرات مدیریت می شود باید توجه کنیم نوعا در چنین شرایطی این گونه مدیران نوعا به سمت حرکات پوپولیستی و مقطعی می روند که بعدا شاهد آن بودیم.
آیت الله هاشمی رفسنجانی نگاه دقیق توسعه گرا به آینده داشت و معتقد بود، اگر کشور به لحاظ زیرساخت های اقتصادی و همچنین ملت به لحاظ اقتصاد تقویت شود، ایران پیش می رود. از این حیث کارهای بزرگی انجام داد. البته از ناحیه جریان های سیاسی مختلف مورد انتقاد شدید هم بود که شما به سمت این کارها رفتید.
ایشان وقتی مساله مترو را در تهران مطرح کرد، عده ای می گفتند مردم تهران نان ندارند بخورند، آن وقت دنبال ساخت مترو هستید. مترو را کاری لوکس و در واقع فانتزی تلقی می کردند. در حالی که همان روز آقای هاشمی پیش بینی می کرد با این سیر (افزایش)جمعیت و مهاجرت، تهران به نقطه انفجار خواهد رسید و اتفاقا همین فقرا آن زمان قدرت جابه جایی ندارند. بنابراین پای کار مترو ایستادند.
یا زمانی که دیدند جمع زیادی از جوانان این مملکت در آرزوی راهیابی به دانشگاه هستند و پشت صف طولانی کنکور مانده اند و نمی تواند تحصیلات عالیه داشته باشند. فراموش نکنیم آن زمان چند دانشگاه بزرگ در تهران و مراکز استان ها بیشتر نبود و در شهرستانها اصلا خبری از دانشگاه نبود.
بنابر این با وجود خیلی از انتقادها بنیان دانشگاه آزاد را گذاشتند، ایشان ایستادند و بعدها دیدیم که اگر این اقدام نبود میلیون ها نفر از تحصیل محروم می شدند.
از سوی دیگر، کارهایی که آیت الله هاشمی در دوران ریاست جمهوری بنیان گذاشت و شروع کرد، همین برنامه هسته ای، توسعه سیلوسازی، کشت و صنعت خوزستان مثلا نیشکر و فولاد بود، یعنی نگاهی بزرگ، شخصیتی بزرگ و اقداماتی بزرگ داشت و کنار اینها هم از محرومان هم غافل نبود.
البته نمی خواهم بگویم که کار ایشان بی نقص نبوده است، مثل هر انسانی حتما اشتباهاتی داشته اند. بعضی از نقص ها، طبیعی بود، ولی در کل باید بگوییم مقطع ریاست جمهوری آقای هاشمی با توجه به آن مشکلات و سختی ها نقطه عطف و جهشی به جلو بوده است.
زیرساخت های نرم افزاری و سخت افزاری که ایشان طراحی کردند، در دولت اصلاحات توانستند آن ریل ها را تکمیل کنند و پیش بروند و کشور در مقطع سال 84 به مرحله ای از ثبات و حرکت به جلو رسیده بود که رهبر انقلاب احساس کردند می توانند سند چشم انداز بیست ساله کشور را بنویسند، این در حالی بود که قبلا برای یکسال هم نمی توانستیم برنامه ریزی کنیم و نتیجه آن کارها بود.
متاسفانه باید با حسرت بگویم بعد از دولت اصلاحات که همه شاخص ها حرکت به سمت جلو بود، دچار توقف و عقب گرد شدید با شعارها و برنامه های پوپولیستی دولت های نهم و دهم شدیم.

* نقش و جایگاه آیت الله هاشمی به عنوان رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام چگونه است؟
- انصاری: باید به نقش توامان مجلس و فرمانده جنگ اشاره کنم که از دید من در تاریخ ایران نقطه درخشانی است. اگر یک وجب از خاک ما در اشغال دشمن در جنگ 8 ساله نابرابر باقی نماند و با پیروزی پشت سر گذاشتیم، نخست با فداکاری ملت، از جان گذشتگی شهدا و خانواده آنها، همه مردم ایران، فرماندهی و تدابیر پیامبرگونه امام (ره) را در راس می بینیم ولی قطعا جایگاه آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان فرمانده جنگ و جانشین امام در جنگ بسیار کلیدی و محوری بوده است.
در پایان دادن به جنگ هم فداکاری ایشان بود که داوطلبانه خدمت امام رسید و گفت دیگر نمی توانیم بجنگیم و حاضرم مسئولیت را به عهده بگیرم، این را انجام بدهم، شما من را محاکمه و حتی می توانید اعدام کنید. این خیلی مهم است که کسی از آبرو و جان خود قبل از انقلاب و بعد از پیروزی بگذرد و فدا کند، برای این که جنگ تمام شود و مردم راحت شوند.
در مجمع تشخیص مصلحت نیز به نوعی می شود گفت از ابداعات یا فکر اولیه آن از ابتکارات ذهن آقای هاشمی بود. البته امام تاسیس کردند ولی اقدامات ابتدایی آیت الله فقید برای شکل گیری مجمع کلیدی بود. زیرا وقتی در مجلس بود به دلیل ایرادات شورای نگهبان طبق احکام اولیه اسلام و قانون اساسی به مصوبات مجلس برای برخی مسائل بن بست به ویژه در موضوع های اقتصادی مشکل ایجاد شده بود.
ابتدا امام فرمودند خود شورای نگهبان احکام ثانویه را در نظر بگیرد که نشد و فرمودند دو سوم مجلس اگر تشخیص مصلحت دادند، دیگر این شورا بپذیرد که آن هم با مانع مواجه شد و نهایت پیگیری های آقای هاشمی منجر به تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام توسط حضرت امام شد و بعد از آن هم در قانون اساسی آمد.
آیت الله هاشمی رفسنجانی بعد از این که مجمع تشخیص مصلحت رسما در قانون اساسی آمد و به عنوان یک نهاد رسمی نظام در چرخه تصمیم گیری قرار گرفت، بیش از 20 سال مسئولیت مجمع را بر عهده داشت که اوج پختگی و بلوغ فکری و مدیریتی آیت الله فقید را شاهد بودیم.
همچنین یک مجموعه بسیار متکثر به لحاظ بینش و حتی متضاد از جریان های مختلف درون نظام از جریان تند اصولگرا تا اصلاح طلب یا جریان های متوسط در مجمع بودند و به هر حال این نهاد مجموعه ای از همه تفکرهای درون نظام بوده است.
هاشمی در مجمع موضوعات مهمی را که عمدتا اختلاف برانگیز بود و بالاخره وقتی بین مجلس و شورای نگهبان موضوعی به بن بست می رسید معنایش این بود که موضوع ساده ای برای داوری نیست.
در زمان مسئولیت آیت الله هاشمی رفسنجانی حدود 70 مورد اختلافات بین مجلس و شورای نگهبان داوری و رای نهایی صادر شد که حدود 10 مورد رفع معضل گردید. نزدیک به 35 محور کلی سیاست گذاری که در 300 عنوان ریزتر و بیش از 1000 بند تعیین سیاست کلی در حوزه های مختلف قضایی، امنیتی، اجرایی، زیربنایی، محیط زیستی، اقتصاد مقاومتی، اصل 44 و سند چشم انداز از جمله دستاوردهای دوران مدیریت هاشمی در مجمع تشخیص بوده است.
ما اساسا یک مورد هم تنش جدی در مجمع تشخیص مصلحت نداشتیم که ناشی از همان سعه صدر، صبر بسیار بالا و دانش وسیع هاشمی در مدیریت بود. ایشان به دلیل احاطه بر مسائل، مطالعه و مشورت گرفتن از متخصصین و همچنین حوصله ای که در مباحث مجمع چه در کمیسیون ها و چه در صحن مجمع نشان داد، موجب شد در جمع بندی مباحث نظری به طور طبیعی مورد پذیرش همه قرار می گرفت و اگر هم در جایی نظر ایشان رای نمی آورد، اصلا در صدد تحمیل دیدگاه خود بر دیگران نبود، لذا به شایستگی مجمع اداره شد.
البته همین نقش را هم در خبرگان ایفا می کرد. تا زمانی که رییس این مجلس بود، متاسفانه برخی نقش هاشمی را برنتافتند. نقش ایشان پس از رحلت امام در اداره خبرگان نیز بی نظیر بود. از دیدگاه من مجلس خبرگان بعد از کنار رفتن آقای هاشمی از ریاست آسیب دید.
جلسات زیادی را در موضوعات مختلف کارشناسی شاهد بودم که کارشناسان خبرگان و برجسته فن در برابر آیت الله هاشمی احساس می کردند باید حساب شده حرف بزنند و کسی نیست که با چند عدد و رقم و اطلاعات کلی، بتوان آیت الله فقید را قانع کرد یا به تعبیر عامیانه کلاه گذاشت.
بین متخصصین و کارشناسان مشهور بود که می گفتند پیش آقای هاشمی مواظب باشید سنجیده و درست صحبت کنیم، زیرا مچتان را می گیرد. خودم در جلسات مختلف شاهد این مسائل بودم. یعنی هنگامی که تناقضات آماری یا جمع بندی نهایی یک بحث کارشناسی یا آماری را ارایه می کردند آیت الله فقید می گفت با یکدیگر نمی خواند و دوباره تکمیل کنید. اینها امتیازاتی بود که آقای هاشمی را به یک شخصیت ویژه تبدیل کرد.

* آیت الله هاشمی در توازن سیاسی جامعه چه نقشی داشت؟
- انصاری: آقای هاشمی محور اعتدال بود. شخصیت ایشان به لحاظ فکری، زندگی و مبارزه معتدل بود. درست است که تا پای جان رفت ولی رفتارهای بعضا تند، کور و بی اساس مثل جریانات و مبارزه های مسلحانه را تعقیب نکرد و بیشتر در جنبه های فکری آمد.
در جریانات سیاسی بعد از انقلاب هم این گونه رفتار کرد، چون نقطه اعتدال و میانه بود. همیشه از جانب جریانات تند طیف های مختلف مورد هجوم قرار می گرفت. با این که عضو جامعه روحانیت مبارز و یک جریان اصولگرا بود، ولی می بینیم از ناحیه جریان جامعه روحانیت و اصولگرایان و جامعه مدرسین قم هم تحت فشار و مورد اتهام بود.
در مقطعی می گفتند ایشان اندیشه های مارکسیستی دارد، چون در دوران انقلاب ناچار بود اقتصاد دولت محور برای اداره جنگ باشد . یک زمانی دیدگاه های عدالت اجتماعی هاشمی را می گفتند نوعی نگاه سوسیالیستی به مسایل دارد.
بعد از جنگ و زمان اداره کشور نیز آیت الله فقید را متهم می کردند که سیاست های تعدیل اقتصادی اش وادادگی و غرب گرایی و تجمل گرایی است.
متاسفانه در تبلیغات تخریبی، آقای هاشمی را سمبل تجمل گرایی معرفی می کردند در حالی که ما زندگی شخصی ایشان را می بینیم. خانه ها و قصرهای کذایی برای یار امام (ره) ترسیم می کردند، در حالی که خانه اش در جماران که الان موزه شده است خانه شخصی اش نبود. خانه سازمانی ریاست جمهوری بود که تا زمان رحلت آنجا بودند و من خود تا زمانی که آیت الله فقید از بین ما رفتند این مطلب را نمی دانستم.
چه افسانه ای از ثروت و زندگی اش نساختند، ولی خوب ما از نزدیک می دیدیم و این خبرها نیست.
در دوران دوم خرداد و سال ششم مجلس می دیدیم که از ناحیه جریان تند اصلاحات هم مورد نقد شدید و حتی تخریب بود. هم جناح افراطی راست و هم جناح افراطی چپ در تخریب آقای هاشمی در مقطعی سهیم بودند، البته هر دو جناح در مقاطعی هم انتقادهای درستی به برخی اقدامات ایشان داشتند. به عنوان مثال جریان چپ در مقطعی می گفت آقای هاشمی اهتمامی که به توسعه اقتصادی کرد به توسعه سیاسی نداشت و اگر می داشت شاید توسعه کشور متوازن تر پیش می رفت.
جریان راست انتقادات مشابهی از یک زاویه دیگر داشت، ولی انتقاد به یک عملکرد کجا و تخریب گسترده توام با تهمت کجا؟ لذا هاشمی به خاطر همان عشقی که به انقلاب، مردم و آینده ایران داشت و انقلاب را فرزند خود می دانست، گذشت زیادی داشت و همین موجب می شد بتواند بین جریانات سیاسی میان داری کند.
هرگز آقای هاشمی در قالب تنگ جناح گرایی و حزب گرایی چشم بر حقیقت نبست. هرچند این مساله موجب شد از ناحیه جریانات مورد بی مهری قرار گیرد، ولی نقش میانجیگری خوبی را ایفا کردند.
ترکیب دولت ایشان، در واقع مشترک از جریانات اصلاح طلب، اصولگرا و مستقل امروزین از مهاجرانی تا عبدالله نوری بود که به هر حال می بینیم همه را به کار گرفت در جمع استانداران هم همین وضع بود.
بعد از سال 84 مسایلی برای خود ایشان پیش آمد. از دید من در آن دوران هشت ساله تخریب گرانه نهم و دهم در عرصه مدیریت اقتصاد و هم در عرصه اخلاق، آقای هاشمی خیلی صبوری و فداکاری نشان داد و نقطه اعتدال بود.
حتی در حوادث سال 88 به ناحق اگر از ناحیه برخی تندروهای جناح راست متهم شد، صبوری نشان داد و فشارها بر خود، خانواده و حتی اهانت ها و تخریب های گسترده را تحمل کرد، اما توانست نقش ایفا کند به گونه ای که سال 92 پس از ورود فداکارانه (به انتخابات) بعد از رد صلاحیت هم سکوت فداکارانه کرد. به نظر من کسانی که این کار (رد صلاحیت آیت الله هاشمی) را کردند در پیشگاه تاریخ و خدا پاسخی نخواهند داشت.
ولی هاشمی با صبوری و گذشت از همین تهدید و تلخی با حمایت از آقای روحانی شیرینی را در کام مردم ریخت و زمینه ای را برای بازسازی ساختار سیاسی کشور و بروز اعتدال فراهم کرد.
بنابراین، همیشه جایگاه آیت الله فقید در کنار امام و رهبری به عنوان مشاور و حتی نقشی که در رحلت امام در مجلس خبرگان و استقرار رهبری ایفا کرد بی بدیل بود. بی تردید اگر نقش آقای هاشمی در کنار مرحوم حاج احمدآقا و آیت الله موسوی اردبیلی وجود نداشت، معلوم نبود کشور به کدام سمت و سو و تشنجاتی پیش می رفت.
در کل فکر می کنم مردم ایران جمع بندی مناسبی از کارنامه و خدمات آقای هاشمی را در مراسم تشییع پیکر ایشان نشان دادند.
همین جا باید برای چندمین بار از برخورد نه چندان درست و قدرنشناسانه صدا و سیما انتقاد کنم. حقیقتا نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی طی 10 تا 12 سال گذشته و همچنان اکنون حتی با مراسم سالگرد ایشان در رسانه ملی نادیده گرفته شده است.

* میزان دوستی و قرابت آیت الله هاشمی با رهبر معظم انقلاب چگونه بود؟
- انصاری: به تعبیر رهبر معظم انقلاب ایشان دوست 50 ساله شان بوده اند. یعنی دوستی آنها در انقلاب، بعد از انقلاب و دوران قدرت نبود بلکه از دوران مبارزه شکل گرفته بود.
رهبر معظم انقلاب به دلیل نقشی که در استان خراسان ایفا می کردند، بعد از پیروزی انقلاب آنجا مانده بودند تا استان به لحاظ امنیت بی پشتوانه نماند و آیت الله هاشمی بود که خدمت امام پیشنهاد و درخواست کرد آیت الله خامنه ای به تهران بیایند و در شورای انقلاب حضور یابند.
در تعبیرهایی که رهبری در مقاطع مختلف از ایشان داشتند و در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری بی نظیر است. آقای هاشمی بعد از رحلت امام (ره) در کنار رهبری همیشه حکم یک برادر دلسوز، مشاور امین و حامی جدی بود. عده ای خواستند دوگانه ای را شکل دهند و آیت الله فقید را در برابر رهبری قرار دهند، ولی با هوشمندی هرگز در این دام نیفتاد. حتی زمانی که نهایت بی مهری به ایشان از ناحیه های مختلف انجام شد.
البته آیت الله فقید به لحاظ دانش و توان شخصی و سابقه در موضوعاتی با رهبری اختلاف نظر تخصصی داشت و ابراز هم می کرد. خودم از رهبر معظم انقلاب شنیدم که ما در برخی مسایل مثل قضیه مذاکره و رابطه با آمریکا با آقای هاشمی اختلاف نظر دیرین داشتیم و ایشان دلایلی داشتند و من هم دلایلی داشتم و در جلسات هم بحث کردیم و به توافق هم نرسیدیم.
آقای هاشمی همیشه می گفت من نظراتی دارم که با رهبری مطرح می کنم ولی در نهایت هر تصمیمی که رهبری بگیرند به لحاظ جایگاه حقوقی و شرعی ولایت فقیه آن را می پذیرم و در عمل تمکین می کنم. واقعا هم همینطور بود. ما در مجمع مکررا شاهد بودیم موضوعاتی پیش می آمده ایشان نظری داشتند که بعد مشخص می شد رهبری به لحاظ مصلحت نظام دیدگاه دیگری داشتند که آقای هاشمی کاملا آن نظر را تعقیب و پیگیری کرد و نظر خود را کنار گذاشت. بنابراین اختلاف نظر داشتن در موضوعات تخصصی با رهبری نه تنها عیب نیست و اشکال هم ندارد، بلکه لازمه نظام پویا است.
خود آقا بارها فرمودند که انتقاد از رهبری نقص و عیب نیست، اما کسانی که این نوع نگرش را نمی پسندند، فکر می کنند اطاعت از رهبری یعنی این که انسان عقل، دانش و فهم را کنار بگذارد که این اساسا با فرهنگ اسلام و دین سازگاری ندارد .
اتفاقا دلسوزی و پیروزی از ولایت این است که آحاد جامعه به خصوص مسئولین کشور اگر در موضوعی نظرشان این است که مصلحت چیز دیگری است یا اطلاعاتشان اقتضا می کند تصمیم دیگری بگیرند، حتما وظیفه این است که نظرشان را به رهبری منتقل کنند تا بتوانند با اطلاعات جامع تر تصمیم درست تر بگیرند.
البته اگر اطلاعات را منتقل کردند و در جمع بندی هم رهبری در کل به تصمیم دیگری رسیدند، حتما باید برای این که انسجام کشور حفظ شود هم عقلا، هم شرعا و هم به لحاظ مبانی حقوقی باید اطاعت کنیم، ولی معنای اطاعت این نیست بگوییم چرا شما چیزی جز آنچه رهبری فهمیدند، فهمیدید.
ما پیرو ولایتی هستیم که امیرالمومنین (ع) امام معصوم می فرمایند در جایگاهی نیستم که خودم را بالاتر از نقد و تخطئه ببینم و در مسجد می ایستادند و در حضورشان افراد انتقاد می کردند، حتی گاهی انتقاد آنها با لحن اهانت آمیز بود، حتی حضرت جواب می داد تا قانع شوند و اگر هم قانع نمی شد، می گفت کاری به آنها نداشته باشید.
ولایت فقیهی که ما از اسلام آموختیم و امام (ره) و رهبری دنبال آن بودند و هستند این است. بنابراین اتهاماتی که به آقای هاشمی زده می شد و صد البته اتهاماتی که به رییس دولت اصلاحات و جریانات اصلاح طلب زده می شد بی اساس است.

* چه درس هایی باید از آیت الله هاشمی بگیریم؟
- انصاری: نقش شخصیت هایی مثل آقای هاشمی هرچه زمان بگذرد و غبارهای کینه، کدورت، حسادت و دشمنی ها فرو بنشیند، شفاف تر و آشکارتر شده و راحت تر می شود آنان را ارزیابی و حتی نقد کرد.
اینها از خصوصیت های شخصیت های بزرگی است که به تعبیر مرحوم دکترشریعتی جاذبه و دافعه دارند. بالاخره جاذبه و دافعه حضرت علی (ع) به تعبیر دکترشریعتی به حدی بوده که آن زمان یک عده امیرالمومنین را خدا و عده ای او را کافر می دانستند. شخصیت هایی هستند که در این مسیر بزرگی حرکت می کنند و آقای هاشمی و خود حضرت امام (ره) از همین بزرگان هستند.
به نظر من همه اقشار می توانند از زندگی آقای هاشمی درس بگیرند، اول ما طلبه ها و روحانیون هستیم. ایشان نشان داد اگر روحانیت در متن مردم و فداکارانه باشد و با خواست مردمی حرکت کند، محبوب می ماند. اگر می بینیم بعضی جاها اشکالی هست ناشی از این است که امکان دارد با خواست جامعه و با اقتضائات روز همراهی نکرده باشیم.
آقای هاشمی نشان داد، می تواند شخصی مبارز، مدیر خلاق، ثروت آفرین و در عین حال یک طلبه پژوهشگر تمام عیار باشد که حتی از فرصت زندان استفاده کرد و تفسیر نوشت. اگر خطبه های ایشان را هم بررسی کنید، نقش شان در نماز جمعه دنیایی از مطلب است.
ایشان در شرایط مختلف به ویژه زمان جنگ که مردم از لحاظ روحی و روانی زیر بمباران واقعی بودند و جامعه التهاب داشت، آرامش بخش بود. وقتی خطبه ها را می خواند، موجی از آرامش قلب های مضطرب و ملتهب را در بر می گرفت. عالمانه صحبت می کرد و ساده و صریح حرف می زد.
اینها برای ما طلبه ها و روحانیت درس دارد. به نظر من ائمه جمعه باید مروری روی خطبه ها و سبک خطبه خوانی ایشان بکنند.
به هر حال برای طلبه ها و روحانیون سبک زندگی، رفتار و دیدگاه روحانی آقای هاشمی و برای سیاسیون صبوری، وقت گذاشتن، فداکاری، شجاعت و تصمیم گیری خیلی مهم است.
آقای هاشمی به نقطه ای که می رسید باید تصمیم بگیرد، می گرفتند و دیگر دنبال این نبودند به ایشان فحش می دهند و بد می گویند. اگر تشخیص می داد، مصلحت مردم این است می رفتند جلو و تصمیم را می گرفتند. بنابراین شیوه مدیریتی، صبوری، مطالعه، اهتمام به نظرات کارشناسی، مدیریت جمعی، فراجناحی و تصمیم گیری به موقع آقای هاشمی درس های بزرگی برای مدیران کشور است.
برای جریانات سیاسی نیز نشان داد، افراط و تفریط، تندروی و کندروی ضایعه دارد و حرکت اعتدالی بر مدار اعتقادات راسخ و محکم راه نجات کشور است.
خوشبختانه جریانات سیاسی آرام آرام به این جمع بندی رسیده اند. امروز می بینیم خیلی از جریانات رادیکال تند آنهایی که متدین تر و عاقل تر بودند به همین نقطه رسیدند. البته هنوز جلوه هایی از افراط گری در برخی جریانها به ویژه کسانی که ادعای انقلابی و اصولگرایی دارند می بینیم که اتفاقا اینها ضایعه است و موجب رنجش مردم می شود. بنابر این، آقای هاشمی از این جهت هم می تواند برای جریان های سیاسی درس آفرین باشد.
به نظر من، زندگی سیاسی آقای هاشمی با آثاری که به جا گذاشت در کل گنجینه ارزشمندی برای مراجعه افراد مختلف است و نهایتا قدرشناسی است که باید داشته باشیم، زیرا وقتی این داشته ها را داریم، خیلی قدردانی نمی شود.
اکنون هم احساس من این است، بزرگانی مثل هاشمی در کشور هستند که همچنان با تازیانه قدرناشناسی و تنگ نظری نواخته می شوند و وقتی از میان ما می روند تازه شروع می کنیم توصیف و تاسف خوردن و از جمله این شخصیت ها رییس دولت اصلاحات یا بزرگان دیگری هستند که مورد بی مهری و تخریب قرار گرفته اند و استخوان خوردکرده های نهضت کم نیستند. جامعه باید قدرشناسی خود را نشان دهد و از این شخصیت ها تا زنده هستند استفاده کرد.
در پایان بگویم که واقعا داغ دوری آقای هاشمی بر دل ما است و این روزها خلاء حضورشان بیشتر حس می شود. در بحران ها و مشکلات نقش لنگر بزرگ کشتی در تلاطم امواج و توفان دریاها به چشم می خورد. جای ایشان این روزها برای اطمینان دادن و پشتیبانی مردم، قوت قلب به مسوولین و در عین حال ایستادن در برابر دشمنان خیلی خالی است.
همچنین اقدام رسانه هایی که رفتارهای شخصیت های بزرگی مانند آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله اردبیلی ، شهیدان رجایی و دیگر شهدای انقلاب را بازخوانی می کنند، ارزشمند است.
امیدوارم بیش از این و به صورت اصولی تر به خصوص رسانه های عمومی، تربیون های نماز جمعه و صدا و سیما به این مسایل بپردازند، یک مقدار بیشتر با مردم باشند، با ذائقه عمومی همراهی کنند، از همین مناسبت ها استفاده و نقاط قوت مردان بزرگ به خصوص برای نسل جوان و نوجوان بیان شود که تحت تبلیغات دشمن به خصوص در فضای مجازی تصویر آنها از امام، آیت الله هاشمی و آیت الله بهشتی مبهم و چه بسا تاریک و حتی تخریب شده است.
باید آنان (شخصیت ها) را همانطور که بودند معرفی کنیم و جوانان عزیز هم بدانند امروز در فضای گسترده مجازی خوراکی که به آنها داده می شود، استاندارد نیست، بلکه مجموعه عظیمی از اطلاعات شبانه روز تزریق می شود که بین آنها مواد سالم، غلط و سمی هم است، لذا اگر می خواهند راجع به شخصیت ها مطالعه کنند بیایند از منابع معتبر پیگیر شوند و داوری آنها احساسی یا ناشی از برخی رسانه های خارجی نباشد.
بالاخره نمی توانیم اطلاعات را یکسره از فلان شبکه تلویزیونی و کانالی بگیریم که در خارج نشستند، دغدغه های خود را دارند و دوست مردم ایران هم نیستند. باید اطلاعات را از همه جا گرفت و داوری منصفانه انجام داد.

** اکبر هاشمی بهرمانی زاده سوم شهریور 1313 در رفسنجان مشهور به آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان روحانی، مفسر قرآن و سیاستمدار ایرانی یکی از پرنفوذترین شخصیت‌ های سیاسی جمهوری اسلامی ایران شناخته می ‌شد.
وی از سال ۱۳۶۸ تا ۱۲ مرداد ۱۳۷۶ چهارمین و پنجمین رئیس جمهور ایران بود و پیش از آن هم از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۸ مسئولیت ریاست مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشت.
در طول جنگ ایران و عراق نماینده بنیانگذار جمهوری اسلامی در شورای عالی دفاع بود و همچنین فرماندهی نیروهای مسلح را برعهده داشت و از سال ۱۳۶۸ تا زمان رحلت نیز عهده دار ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام بود.
آیت الله فقید در همه ادوار مجلس خبرگان رهبری به عنوان نماینده مردم استان تهران حضور داشت و از سال ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ نیز دومین رئیس این مجلس بود.
یکی دیگر از مسئولیت های آیت الله هاشمی رفسنجانی ریاست هیات مؤسس و هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی بود.

نظرات بینندگان