arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۶۶۶۱۸
تاریخ انتشار: ۴۶ : ۲۱ - ۰۱ مهر ۱۳۹۶

ستاد احیای دریاچه ارومیه چه نقشی در نجات دریاچه داشت؟

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
عضو کمیته نظارت بر عملکرد ستاد احیای دریاچه ارومیه روند احیای دریاچه ارومیه را تشریح کرد.

به گزارش انتخاب؛ عضو کمیته نظارت بر عملکرد ستاد احیای دریاچه ارومیه بر این باور است که ریشه‌ اتفاقاتی که سبب خشک شدن دریاچه ارومیه شد، مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی است؛ به همین دلیل از همان ابتدای شکل‌گیری ستاد احیای دریاچه ارومیه، راه حل‌های چند بعدی برای نجات دریاچه ارومیه تدوین شد. به گفته او در این میان مباحث اجتماعی به دلیل اینکه ستاد با مردم سروکار داشت و از سویی مردم در ارتباط مستقیم با آب بودند، بسیار حائز اهمیت بود.

محسنی در گفتوگویی با خبرآنلاین درباره سیاستهای ستاد احیای دریاچه ارومیه در بخش اجتماعی و نقدهایی که بر آن می‌شود، توضیح داد. در بخش دیگری او روند عملکرد برنامه های بخش اجتماعی را تشریح کرد.

این گفت‌وگو در ادامه می‌آید:

مسئله دریاچه ارومیه به اذعان بسیاری از کارشناسان ستاد احیاء و خارج از آن، مسئله‌ای چند بعدی است. شاید به همین دلیل از ابتدای شکل‌گیری ستاد احیای دریاچه ارومیه، راه حل‌های چند بعدی برای نجات آن تدوین ‌شد. اما در عمل به همه ابعاد توجه نشد. چرا جای بسیاری از مباحث از جمله مباحث اجتماعی در اجرا خالی ماند؟ یا اگر بخواهیم منصفانه‌تر بگویم؛چرا جایگاه این مباحث در برنامه‌های عملیاتی ستاد کمرنگ است؟

ابتدا تصویری از گذشته های دور از وضعیت کشور و دریاچه میدهم و سپس به سوال شما پاسخ میدهم. تا قبل اینکه ستاد احیاء شکل بگیرد و برنامه‌ها ترسیم و کار شروع شود؛ به طور کلی در کشور رویکردها و مباحث پیرامون مسائل دریاچه و حتی آب کشور سازه‌ای بود. این مباحث سازه‌ای نیز همیشه به عنوان راهکاری برای حل مشکلات مورد توجه قرار میگرفت. شاید دلیلش هم این بود که در چند دهه گذشته تصمیم‌گیری در این زمینه بیشتر توسط متخصص‌ها و مهندس‌های عمران، آبیاری و سایر رشته‌‌ها فنی اتخاذ می‌شد.

وقتی مسائل اجتماعی مورد توجه بیشتری قرار گرفت که دولت طی برنامه دوم توسعه متوجه شد، به تنهایی نمی‌تواند همه‌ی منابع مالی را تامین کند و به همین دلیل اعلام کرد، برای حل مسائل آب به ویژه در اجرای شبکه‌های آبیاری و زهکشی به مشارکت مردم نیاز دارد، آن هم بعد از تبصره 24 قانون که بحث حل مشکلات مردم در موضوع آب بود. بدین ترتیب بحث مشارکت در ساخت شبکه‌ها 

اما در بحث توسعه‌ی اجتماعی در مناطق روستایی، یعنی نهاد‌‌‌سازی، توانمندسازی و تقاضا محوری قابل قبول نبود. بدین ترتیب در بحث مشارکت مالی موفقیت‌هایی به دست آمد، اما در بحث مشارکت در سایر مسائل مانند مدیریت آب و انتقال این مدیریت به مردم موفق نبود. در آن دوران تمام فعالیت‌های کشاورزی‌ و بهره‌برداری از آب با حرکت‌های فردی روبرو بود. از سویی چون کشاورزی یک امر مقدس بود و در ادبیات تاریخی و هم ادبیات ارزشی ما نیز مطرح بود و تقریبا قوت لایموت مردم از این راه تامین می‌شد، خیلی از افراد و حتی برخی کشاورزان به موضوع نحوه استفاده درست از آب توجه نمیکردند.

حتی زمانی که کشور تقریبا با گسترش فعالیت‌های کشاورزی رو به رو شد و درآمد‌های زیادی که از این طریق برای مردم به وجود آمد؛ صرفا میل به استفاده بیشتر از زمین و آب افزایش یافت و این بهره‌برداری زیاد، فشار مضاعفی را به منابع طبیعی به ویژه آب وارد کرد و در نهایت منجر به قهر طبیعت شد. از سوی دیگر تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگی‌ها باعث شد که وضعیت کشور در شرایط کنونی قرار گیرد. در این میان دریاچه ارومیه را میتوان نمونه‌ای خواند که تقریبا همه اتفاق‌ها برای آن افتاده است. در واقع عطش توسعه در حوضه دریاچه ارومیه یکی از عواملی بود که باعث شد دریاچه به وضعیت کنونی تبدیل شود. توسعه سد‌‌سازی که هدف آن تامین آب کشاورزی و شرب بود، از سویی باعث گسترش سطح زیر کشت شد، به طوری که ما افزایش حدود 200 درصدی سطح زیر کشت را در طی 4 دهه تجربه کردیم و این بهره‌برداری بالا منجر به تهدید حیات دریاچه ارومیه شد. از آنجایی که بیش از 90 درصد مصارف آب در بخش کشاورزی استفاده می‌شود، بنابراین اتفاقی که برای دریاچه ارومیه افتاده، دلیل استفاده بیش از اندازه از آب این دریاچه بود. ما سهم حق آبه‌ای دریاچه را با برنامه‌ریزی نادرست و منابع مالی که فرصت توسعه کشاورزی را برای منطقه ایجاد میکرد،گره زدیم. از سویی قابلیت‌های منطقه‌ای همچون احداث باغ به دلایل مختلف دیگر منجر شد، حدود 160 هزار هکتار باغ احداث شود.

در این میان گسترش سطح زیرکشت و افزایش درآمدهای حاصل از فروش محصولات کشاورزی، منجر شد کشاورزان اقدام به احداث چاه‌های غیرمجاز نمایند. رویکردی که باعث تخریب حوضه آبریز دریاچه ارومیه شد. از آنجایی‌که بخش عمده‌ای از آب در حوضه دریاچه به مصارف کشاورزی می‌رسد، یکی از برنامه‌های ستاد احیای دریاچه ارومیه، کاهش مصرف 40 درصدی آب برای بخش کشاورزی است، سیاستی که مردم نقش اساسی در شکلگیری آن دارند. درنتیجه سیاستهای اجتماعی ستاد به دلیل قرار گرفتن در شرایط موجود پر رنگتر از گذشته شد.

تقریبا سه دهه است که مسائل اجتماعی در جریان بررسی مسائل آب مورد توجه قرار گرفته است؛ اما تا قبل از آن خیلی به مسایل اجتماعی آب توجه نمیشد. شاید چون نگرانی واقعی برای وضعیت آب وجود نداشت. شاید تصور این بود که بارندگی‌ها متعادل و خوب است و روان آب‌ها جاری است. البته این‌گونه هم بود؛ ما تقریبا 10 رودخانه و دریاچه‌های پر آبی در کشور داشتیم که امروز تنها برخی از آنها حیات دارند و مابقی خشک شدند. شرایطی که ناشی از چندین عامل بود؛ رشد جمعیت، گسترش شهرنشینی‌، افزایش سطح زیر کشت و تولید در راستای استفاده از فناوری‌ها و تکنولوژی‌های وارداتی یا بومی و در نهایت تغییرات اقلیمی، همه و همه دست به دست هم داد تا وضعیت کشور به سمتی هدایت شود که امروز شاهد آن هستیم؛ وضعیت دریاچه ارومیه هم نتیجه همین تغییر شرایط است.

ریشه‌ اتفاقاتی که سبب به وجود آمدن شرایط موجود دریاچه ارومیه شده مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی است؛ به همین دلیل از همان ابتدای شکلگیری ستاد احیاء نیز راه حل‌های چند بعدی برای نجات دریاچه ارومیه تدوین و تمام فاکتورهایی که گفته شد، مدنظر قرار گرفت . در این بین مباحث اجتماعی به دلیل اینکه ما با مردم سروکار داشتیم و از سویی مردم در ارتباط مستقیم با آب هستند، از بدو شکل‌گیری ستاد احیاء، کمیته اجتماعی‌ در کنار کمیته‌ها و کارگروه‌های مختلف شکل گرفت. در کنار این کمیته تشکل‌ها، نهادهای غیردولتی، انجمن‌ها و یا گروه‌هایی که می‌توانستند تصمیم‌های جمعی در منطقه اتخاذ کنند، شکل گرفتند. مطالعات اجتماعی و جمع‌آوری مطالعات صورت گرفت. بدین ترتیب در این مرحله کارهای خوبی انجام شد، یعنی ستاد کمک کرد که این مطالعات و شناخت‌ها نسبت به مسائل اجتماعی مربوط به منطقه به‌وجود آید. از طرفی فاکتور‌هایی که می‌توانستند در منطقه اثرگذار باشند، مانند کشاورزان، مسئولان و متولیانی شناسایی شدند.

براین اساس تقریبا همه دستگاه‌ها به بحث اطلاع‌رسانی و آگاهی‌رسانی ورود کردند. گام نخست این هدف نیز این بود که مردم متوجه شوند، چه اتفاقی افتاده و چه عواملی باعث این اتفاق شده و حالا پیامد‌های آن چیست. در کنار اطلاع‌رسانی دستگاهها، از طریق رسانه‌های جمعی نیز تلاش شد، سطح آگاهی مردم را بالا برود. برای رشد آگاهی گروههای هدف نیز همایش‌ها، سمینار‌های مختلف و جلسات و نشست‌ها در سطح شهرستان‌های حوضه دریاچه ارومیه برگزار کردیم. دانشگاه‌های تبریز و ارومیه را در کنار مشاورین مختلف داخلی و خارجی و سازمان‌های مرتبط وارد شوند. ما تا جایی‌ پیش رفتیم که سازمان ملل هم به این موضوع ورود پیدا کرد و توانست نقش موثری در این زمینه بازی کند. البته ما باید گام‌های دیگری هم برمی‌داشتیم تا منجر به حل مسئله شود. چون در این مرحله خوشبختانه مردم متوجه شدند که آثار خشک شدن دریاچه چیست و ممکن است بعد از خشک شدن، با چه پیامد‌هایی روبرو شوند. آنها همچنین متوجه شدند، از آب اضافه برداشت میکنند. ولی متاسفانه به اقتضای شرایط موجود این رفتار را ادامه دادند. همین دلیل ما می‌دانستیم نمی‌توانیم حمایت کشاورزان را به طور کامل داشته باشیم و آنها در کاهش مصرف آب مشارکت جدی کنند.

 در این شرایط چه کردید ؟

ما برای رسیدن به هدفمان باید سه رکن جلب مشارکت، توانمندسازی و نهادسازی دنبال میکردیم که در این زمینه کار کمیته اجتماعی مشارکت مردم در حوضه آبریز دریاچه ارومیه بود که لازمه آن، نهاد‌سازی بود. بنابراین این تصمیم گرفتیم تسهیلگرانی را آموزش دهیم تا بروند با مردم صحبت کنند دانش لازم را در اختیار مردم قرار بدهند. شرایطی‌ که تا حدودی محقق شد. در ضمن ما از مشارکت برخی سازمان‌ها و دستگاه‌ها مانند آب‌های منطقه‌ای،محیط‌زیست، جهاد کشاورزی و استانداری‌ها در زمینه‌هایی مانند کاشت نهال طبیعی و فعالیت اجتماعی و فرهنگی بهره‌مند شویم. البته متاسفانه برخی از این‌ فعالیت‌ها نظام‌مند نبوده و مدیریت یکپارچه بر انجام فعالیت‌های اجتماعی وجود نداشت. درضمن پایش مناسب و مستمری از فعالیت‌هائی که تا به امروز انجام شده، نداشت و الان هم به طور کامل نداریم. بدین ترتیب در بحث نهادسازی خیلی نتوانستیم ورود پیدا کنیم. البته چون شاخصهایی که بتوانند اثر بخشی فعالیت‌های اجتماعی را همچون فعالیت‌های فنی بسنجد؛ وجود ندارد. ما نمیتوانیم در بخش اجتماعی اطلاعات دقیقتری بدهیم. درحالی که‌در حوزه فنی اینگونه نیست؛ مثلا در جریان بررسی روند تثبیت تراز دریاچه‌، روند تامین آب ، مدیریت منابع ‌و مصارف و یکسری کارهای فنی همچون اتصال سیمینه رود به زرینه رود مشخص است.

در هر صورت شواهد حاکی از آن است که ستاد در اجرای مسائل سازه‌ای موفق‌تر از مباحث اجتماعی عمل کرده است. آیا این ناشی از ضعف بخش اجتماعی نبوده؟

در تامین آب برای دریاچه ارومیه، مسایل اجتماعی عکس مسائل سازه‌ای خیلی زود بازه نیستند. نمی‌توان افکار مردم را سریع تغییر داد و بلافاصله هم اثرش را روی نحوه مصرف آب دید. شاید این کار‌هایی که در حال حاضر در حال انجام شدن است، کارهایی بوده که باید در گذشته انجام می‌شد، نه برای احیای دریاچه ارومیه بلکه برای افزایش میزان آگاهی مردم و برای حفاظت از منابعی که خیلی گران بهاست. به عنوان مثال منابع تجزیه شونده مانند آب، خاک و غیر، نه تنها در حوضه دریاچه بلکه در همه کشور مهم هستند و در این زمینه ستاد فعالیت‌هایی هم انجام داده و از مشاوران خوبی استفاده کرده است؛ مانند فائو . دیدگاه فائو در دریاچه برپایه مشارکت و نهادسازی است؛ خواسته‌ی ستاد نیز همین بود. البته خواسته‌ی دیگر ستاد از فائو و سایر مشاورین و همکاران داخلی و خارجی این است که مردم در جریان احیاء آسیب نبینند. بنابراین بحث اینکه به رغم کاهش سطح زیرکشت و ذخیره آب بیشتر برای دریاچه، درآمد مردم منطقه بویژه کشاورزان کاهش نیابد، بلکه افزایش هم پیدا کند.

درمجموع فعالیت‌های این بخش را مثبت ارزیابی میکنید؟

ما هنوز نتوانستیم برای مردم حوضه که این حس را که سرنوشت آنها به سرنوشت دریاچه وابسته است را در همه آنها ایجاد کنیم. در واقع ما شاید در ایجاد این حس خیلی موفق نبودیم، یعنی نتوانستیم برای برخی افراد و سازمان‌ها احساس سرنوشت خوب و بد مردم را به سرنوشت خوب و بد دریاچه گره بزنیم.

مشاورین خارجی که در منطقه به ستاد کمک خواهند کرد؛ قصد دارند این حس را در مردم ایجاد کنند؟

امروز مشاوران مختلفی با ستاد از جمله ایرانی و خارجی در مباحث اجتماعی همکاری دارند. مشاورین ایرانی ما مانند مشاور یکم، بخش مطالعات اجتماعی و گروه اجتماعی دارند. در این زمینه دانشگاه‌ها نیز موظف شدند از کارشناسان اجتماعی در تیم‌های خود استفاده کنند. در دفاتر استانی ستاد با بخش‌های اجتماعی سازمان‌های دخیل از جمله آب منطقه‌ای، محیط‌زیست و جهادکشاورزی همکاری می‌کنند. در این میان ما با فائو نیز همکاری داریم. کار عمده فائو نیز مباحث مشارکت مردمی و اجتماعی است. در ضمن جایکا نیز در این فضا وارد شده و همکاری‌های خوبی را با سازمان‌های محیط‌زیست، منابع طبیعی و ستاد دارد. در نهایت چون تعداد مشاورانی که توانستند به این حوزه ورود پیدا کنند، کم بوده؛ یعنی نتوانستند همه مشکلات حوضه را به طور رو در رو با مردم جاری و ساری کنند؛ اما از حیث مطالعات می‌توان گفت در حال حاضر نوعی راه کار‌ها، راهبرد‌ها و برنامه‌هایی که باید در زمینه‌های مساله اجتماعی صورت بگیرد، طراحی شده است.

تا زمانی که مطالعات در سطح مطالعه باقی بماند و به سطح عمل نرسد. شما نمی‌توانید اظهار کنید، در اجرای مطالعات موفق بودید؟

ما معتقدیم بخش اجرای مطالعه موفق بوده است. اینکه دستاوردهای این مطالعه تا چه میزان وارد حوضه شده و در اختیار مردم قرار گرفته کاملا مشخص نیست. چون هنوز نتوانسته‌ایم بازخوردی از مردم دریافت کنیم و این یعنی اینکه این بخش از کار، خیلی خوب جلو نرفته است.

شاید تحقق این کار نیاز به یک سازمان و یک ساختار اجرایی دارد که فارغ از نهاد‌های دولتی که در منطقه هستند، باشد. خوب یا بد، وظیفه اجرای برنامه‌های ستاد احیاء به عهده سازمان‌های دخیل قرار گرفته است. البته نمیتوان به آنها نیز خرده گرفت، آنها هم درگیر مشکلات خاص خودشان هستند. هنوز شرکت‌های آب منطقه‌ای و جهادکشاورزی برای تامین منابع به ویژه برای دنبال‌کردن کار‌های غیر سازه‌ای مشکل دارند. زیرا عمدتا بودجه به سمت مسائل سازه‌ای هدایت می‌شود. بدین ترتیب آن چیزی که باید برای تغییر فکر و نگرش مردم اتفاق بیافتد، خیلی خوب اتفاق نیافتاده است. هرچند که به هر حال در هفت سال باقی‌مانده از نقشه راه، فعالیت‌های ستاد به اعتقاد همه دست اندرکاران و فعالان ستاد، باید به سمت مباحث اجتماعی اثرگذار، مانند کاهش مصرف آب و تغییر رفتار کشاورزان به ویژه در سطح حوضه دریاچه ارومیه برود.

در مطالعاتی که انجام شده، جایگاه مشارکت و توانمندسازی زنان کجاست؟

درباره زنان روستایی با اینکه چندین بار هم تاکید شده، هنوز اقدام خاصی صورت نگرفته‌ است. این درحالی است که در دنیا تقریبا زنان یکی از ارکان مطالعه، ارکان تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز و در واقع رکنی مهم برای حل مسائل و مشکلات آب به شمار می‌روند. اما چون ما هنوز نتوانستیم خوب به مناطق روستایی ورود پیدا کنیم به این‌ مهم هم خیلی توجه نکردیم.

در واقع کار خاصی برای زنان روستایی انجام ندادیم. در حالی‌که قطعا توجه به آنها می‌تواند اثرگذار باشد. اولین تاثیر مهم آموزش به آنها این است که این زنان می‌توانند بر تغییر رفتار همسران، پدران و برادران خود که بیشترین مالکان اراضی کشاورزی هستند، اثر بگذارند. بنابراین اگر تجارب جهانی را به آنها منتقل کنیم، اولین و کمترترین تاثیر ایجاد تغییر در رفتار افراد خانواده آنها است.

یکی از مسائلی که شما مطرح کردید، مباحث مالی بود؛ آیا ستاد قصد دارد، هزینه‌های فنی را به نفع هزینه‌های اجتماعی کاهش دهد؟

قصد و هدف ستاد این است که این اتفاق بیافتد، اما در حال حاضر ستاد یکسری پروژه‌هایی در دست اجرا دارد که هنوز پایان نیافته‌اند. درنتیجه منابع مالی ستاد در گام نخست صرف پروژه‌هائی خواهد شد که نیمه تمام است و سپس سایر پروژهها. حال اگر بودجه ستاد کاهش پیدا کند آن دسته از پروژه‌هایی که در دست اجرا است در اولویت قرار می‌گیرد و مابقی تقریبا کمرنگ یا حذف می‌شود. البته ستاد بر این باور است که مسائل اجتماعی حوضه اهمیت دارد و کم هزینه هم است، اما در حال حاضر فقط تا همین سطح مسائل مورد توجه قرار گرفته است. یعنی خیلی سهم مالی برایشان در نظر گرفته نشده‌است. البته متاسفانه هنوز وضعیت برنامه‌ریزی‌های عملیاتی و اجتماعی برای کسانی که مجری‌اند و سازمان‌هایی که در سطح منطقه هستند و می‌خواهند کار انجام دهند خیلی روشن نیست. این گروه‌ها صرفا روی اطلاع‌رسانی و آموزش محدود کار میکنند.

مسائل اجتماعی یک پیوستگی با مسائل اقتصادی دارد؛ یعنی اگر ما نتوانیم حرفی که برای توانمندسازی می‌زنیم اجرایی کنیم و منجر به افزایش درآمد کشاورزان نشویم؛ نمی‌توانیم کار زیادی از پیش ببریم. پس باید ستاد احیاء از طریق سازمان‌های دولتی و بخش‌خصوصی درآمد کشاورزان را تضمین کند. در این شرایط اگر مردم حرف‌های کارشناسی را بپذیرفتند و رفتار خودشان را عوض کنند، اتفاق‌های خوبی می‌افتد و تجربه‌های بین‌المللی خوبی نیز در این زمینه وجود دارد. البته نباید فراموش کنیم، ما برای انجام تغییرات هم نیاز به یک برنامه زمان‌بندی مشخصی داریم. در جریان اجرای فعالیت‌های اجتماعی باید پروژه محور باشیم. یعنی پروژه‌ای را که در منطقه‌ای مطالعه می‌کنیم، در راستای آن مشارکت مردم را نیز بسنجیم. اگر مردم مشارکت کردند یعنی کارها خوب پیش خواهدرفت، در غیر این صورت باید مسیر را تغییر داد.

نهادهای غیر دولتی (NGOها) چقدر می‌توانند به ستاد کمک کنند؟ و یا چقدر از آنها برای دنبال کردن سیاستهای خود بهر‌همند شدید؟
نهادهای غیردولتی کمک‌های خیلی خوبی هستند، البته این نهادها باید عمدتا بومی باشند. وقتی بومی باشند قطعا بهتر می‌توانند کمک کنند. ولی باید نهادهای غیردولتی نیز تقویت شوند. اهدافی که ستاد دارد، باید با اهداف این نهادها یکی شود. در حال حاضر بین اهداف ستاد، سازمان‌ها و دستگاه‌های دولتی، سازمانهای مردم نهاد و مردم تفاوتی وجود دارد. به عنوان نمونه درحال حاضر سازمان‌ جهاد کشاورزی استان به دنبال ارائه گزارش رشد تولید است. برای این سازمان میزان درآمد مهم نیست. اما برای کشاورز درآمد مهم است. نهادهای غیردولتی یا می‌خواهند مردم به حق و حقوق خود آشنا شوند و یا مسائل زیست محیطی به طور دقیق اعمال شود. برای ستاد نیز تامین آب در الویت است.

پس تضادی بین الویتهای دست اندرکاران نجات دریاچه وجود دارد. چون همه می‌خواهند دریاچه نجات پیدا کند، اما الویت همه مشترک نیست. پس ما باید یک منافع مشترک برای همه تعیین کنیم. آن هم با هدف حفظ و ذخیره آب. باید درآمد و تولید را زیاد کنیم؛ باید مردم را با حق وحقوق خودشان آشنا کنیم. حال اگر ما توانستیم این عوامل را کنار هم بگذاریم، ما می‌توانیم دریاچه را نجات دهیم. اما در حال حاضر این امر محقق نشده، چون اگر شده بود، خیلی اتفاق‌های بهتری نیز رخ می‌داد. امروز همگرایی اهداف است که می‌تواند به اجرا کمک کند. برای این مهم هم سه رکن اصلی یعنی جلب مشارکت، توانمندسازی و نهادسازی را نیاز داریم تا اتفاق بیفتد. اینکه می‌گوییم مشارکت و توانمندسازی یعنی اینکه مشارکت در سطح سازمان‌ها، دانشگاه‌ها و استان‌ها را نیز نیاز داریم. ما توانمندسازی کارشناسان و نهادهای محلی را نیاز داریم، ولی ستاد احیاء دریاچه ارومیه قصد دارد خلا‌ء‌ها را با مدیریت صحیح پر کند. در این راستا نیز ستاد شرکتی که تسهیلگر تربیت می‌کند را شناسایی کرده‌ است. قرار بر این شده که تعدادی کارشناس در سطح منطقه و استان انتخاب شوند تا به آنها آموزش تسهیلگری داده شود. بدین ترتیب این افراد به عنوان تسهیلگران ستاد در منطقه‌ خودشان در هر فعالیتی که قرار است صورت گیرد، مشارکت خواهند داشت.

این اتفاق بزرگی است؛ اما آیا جذب نیرو باعث بزرگتر شدن ستاد و هزینه‌های اضافی به دولت نمی‌شود؟

در بحث نیرو‌های انسانی هزینه‌های ما اصلا قابل مقایسه با هزینه‌های سازه‌ای نیست. دریاچه ارومیه آنقدر ارزش و اهمیت دارد که این هزینه‌ها سرباری برای دولت و ستاد نخواهد بود. ما اصلا نمی‌توانیم بدون اینکه یکسری نیرو‌های انسانی آموزش دیده مجرب داشته باشیم، بتوانیم خواسته‌های ستاد را به مردم منتقل کنیم و یا برعکس. بنابراین اگر تربیت تسهیلگران را از برنامه کاری حذف کنیم؛ نمی‌توانیم هدف‌هایی که در زمینه احیاء داریم در زمان تعیین شده به مرحله اجرا در آوریم.

در حال حاضر سازمان‌های اجرایی عمدتاً فعالیتی مرتبط با سیاست‌های خود را دنبال می‌کنند. آنها تابع وزارتخانه هستند و برنامه‌های مشخصی دارند. به عنوان نمونه جهادکشاورزی به دنبال تامین امنیت غذایی است؛ سازمان دیگر به دنبال تامین منافع اقتصادی است. اما ستاد به دنبال اینکه مردم را تشویق کند مصرف آب را کاهش دهند. ما باید کشاورزان را مجاب کنیم که بهره‌وری آب، یک بخشی در تولید و یک بخشی در ارزش اضافی محصول است. یعنی کشاورزان اگر صرفا نصف زمین را بکارند با اجرای یکسری دستورالعملها درآمدشان رشد کند. 

البته همان‌طور که پیشتر گفتم آنها براساس درآمد حرکت می‌کنند و نه برپایه حرف ستاد. بنابراین ما باید بین نجات دریاچه ارومیه، صرفه‌جویی آب، امنیت غذایی، اقتصاد و آگاه شدن مردم تفاهم و همگرایی مثبت ایجاد کنیم تا به نتیجه مطلوب برسیم. مثلا به طور مشخص یک بازه زمانی کوتاه مدت مشخص کنیم و بگویم در این دوره تولید گندم و محصولات آب‌بر در منطقه الویت دوم است؛ نه اینکه به مردم بگوییم گیاهان دارویی را جایگزین کشت چغندرشان کنند و یا باغ‌های سیب را به باغ‌های انگور تبدیل کنند. بنابراین ابتدا باید یکسری رویکرد‌ها، سیاستها و استراتژی‌های حاکم بر ستاد را احیا کنیم. سپس باید زمان تعیین کنیم و قرار بگذاریم که در این بازه زمانی کوتاه رویکردمان این است. در این بین نیز نباید فراموش کنیم، مردم عامل اصلی احیاء دریاچه ارومیه هستند و آنها زمانی حاضر به مشارکت هستند که اطمینان حاصل کنند، این کار باعث رفع مشکلات اقتصادی آنها میشود. بنابراین اگر ما بتوانیم تناسب

بین همه خواسته‌های ذی‌نفعان ایجاد کنیم، در آن زمان می‌توانیم انتظار مشارکت حداکثری مردم را داشته باشیم؛ ما می‌توانیم یکسری نهادههای جدید و یا تولیدات جدید جایگزین کنیم و حتی امیدوار باشیم مصرف آب را از 40 درصد به 60 درصد و یا حتی بیشتر برسانیم و یا به سمت معیشت‌های جایگزین برویم.

باتوجه به اقداماتی که تاکنون ستاد احیاء انجام داده، چه دوره زمانی برای شکل گرفتن این همگرایی‌ها و تغییر رویه‌ها نیاز است ؟

اگر امروز نیروی انسانی آماده و آموزش دیده داشته باشیم، مشکل مالی هم نداشته باشیم، سرعت بالا می‌رود؛ اما کمبود بودجه و نیروی انسانی آموزش دیده سرعت ما را کند می‌کند. البته حل مسائل اجتماعی، در بهترین شرایط نیز زمان‌بر است. در حال حاضر برنامه‌ای که فائو برای ستاد انجام میدهد، یک بازه زمانی سه سال را شامل می‌شود. در این کار نیز ما به دنبال این هستیم که نیروهای وابسته به ستاد در کنار دوستان فائو آموزش ببینند و از تجربیات آنها استفاده کنند. البته ستاد باید یکسری کارگاه‌های آموزشی و دوره‌های آموزشی نیز توسط سازمان‌های بین‌المللی و موسساتی که در این زمینه تجربه دارند، در منطقه ایجاد کند تا گذشته از اینکه به ‌تسهیلگران ما آموزش میدهند؛ به نیرو‌ها و مدیران دولتی، کارشناسان منطقه‌ای و سیاسی نیز آموزش دهند. زیرا بسیاری از این گروه دوست دارند برای نجات دریاچه ارومیه کاری انجام دهند، ولی نمی‌دانند که چه کاری و چگونه انجام دهند.
حتی گاهی راه‌هایی را انتخاب می‌کنند که ممکن است راه‌های خوبی برای احیاء نباشد و بلکه نتیجه عکس دهد، بنابراین ستاد اگر امروز کار را شروع کند، حداقل در بازه زمانی سه سال آینده می‌توانیم خوشبین باشیم که اتفاقات خوبی در این زمینه در سطح دریاچه ارومیه اتفاق افتاده است.

این اتفاقات به دنبال تغییر معیشت کشاورزان روی خواهد داد؟

فراموش نکنیم چند کار باید با هم اتفاق بیافتد. ما نمی‌توانیم برای همه کشاورزان معیشت جایگزین ایجاد کنیم. پس اولین قدم ما باید افزایش بهره‌وری باشد. یعنی همین محصولی که امروز کشاورز تولید می‌کند، همراه با افزایش بهره‌وری و کاهش مصرف آب باشد. بنابراین حتی اگر هیچ دانش و فناوری نداشته باشیم، هیچ سازمانی هم کمک نکند و بودجه قابل قبولی هم نباشد، فقط بتوانیم رفتاری که امروز مردم با آب دارند را تغییر بدهیم؛ می‌توانیم شاهد یکسری اتفاقات خوب باشیم. بعد از این مرحله هم می‌توانیم درآمد کشاورزان را از طریق برخی فعالیت‌های غیربهره‌وری افزایش دهیم. مثلا با حل مشکلاتی که در زمینه فروش محصولات، انبارداری آنها و یا کشت اقتصادی وجود دارد، شاهد افزایش درآمد مردم باشیم. ما امروز الگوی کشت اقتصادی، واقعی نداریم، برای همین نیز همه محصولات کشاورزی در یک زمان وارد بازار می‌شوند و به قیمت نازل به فروش می‌روند و سودی نصیب کشاورز نمی‌شود.

گذشته از این ما اکنون شاهد خام فروشی محصولات کشاورزی هستیم و صنایع تبدیلی کشاورزی قوی هم نداریم. ایجاد صنایع تبدیلی کشاورزی برای محصولات کم آب‌بر راهکار ساده دیگری است که سود کشاورز را افزایش می‌دهد. تقویت کشاورزان در زمینه افزایش چانه‌زنی برای فروش محصولات با سود مناسب موضوع دیگری است که تاکنون مغفول مانده است. ما با توانمندسازی زنان روستایی نیز می‌توانیم به افزایش درآمد خانوارهای روستایی کمک کنیم. این گروه با تولید صنایع دستی یا حتی یکسری فناوری‌ها و یا فعالیت‌هایی که خارج از محیط روستا است؛ می‌توانند این اتفاق رقم بزنند. گذشته از این مسائل ایجاد صنایع کم آب‌بر که غیر وابسته به کشاورزی است و تکنولوژی سبز خوانده می‌شود؛ در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد. بدین ترتیب سیاست معیشت جایگزین تنها راهکار مناسب نیست.

نظرات بینندگان