arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۳۶۴۰۷۸
تاریخ انتشار: ۱۰ : ۱۸ - ۱۵ شهريور ۱۳۹۶

با پایان ۳۴ سال چشم‌انتظاری/ مادر شهید «جنگجو» به فرزند شهیدش پیوست

مادر شهید حسن جنگجو، «فهمیده آذربایجان» پس از 34 سال انتظار، ساعتی پیش و همزمان با تشییع فرزند شهیدش دارفانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
مادر شهید حسن جنگجو، «فهمیده آذربایجان» پس از 34 سال انتظار، ساعتی پیش و همزمان با تشییع فرزند شهیدش دارفانی را وداع گفت و به فرزند شهیدش پیوست.

به گزارش انتخاب، مادر شهید حسن جنگجو که 34 سال انتظار کشیده بود دیگر تاب دوری فرزند را نداشت و ساعاتی پس از تشییع فرزند شهیدش دار فانی را وداع گفت.
 
با پایان ۳۴ سال چشم‌انتظاری/ مادر شهید «جنگجو» به فرزند شهیدش پیوست

خواهر شهید در حاشیه مراسم به فارس در خصوص انتظار 34 ساله مادر خود از بازگشت فرزندش گفت: مادرم به این معتقد بود که فرزندش را در راه خدا داده و از این رو آرامش داشت اما همیشه چشم‌انتظار بازگشت حسن بود.

این خواهر شهید ادامه داد: در حال حاضر مادرم در بخش ICU بوده و وقتی خبر بازگشت پیکر حسن را به او دادم چشمانش را فقط باز و بسته کرد.

به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، امروز شهید حسن جنگجو فهمیده آذربایجان که بعد از 34 سال د ر حالی در دستان مردم ولایتمدار و شهیدپرور تبریز تشییع شد که مادرش در بیمارستان بود.

امروز پیکر شهید جنگجو در حالی تشییع شد که بانو پورعلی مادر والامقام این شهید به علت بیماری در بخش ICU بستری بود و بعد از 34 سال انتظار پیکر مطهر فرزندش بازگشته بود اما او بی‌‌خبر نداشت.

یکی از ماندگارترین صحنه‌های دفاع مقدس مربوط به بسیجی نوجوانی که محاسنش نرسته، اسلحه M1 هم‌قدش در دست دارد و با چهره‌ای مصمم در گل‌ و لای به پیش می‌رود. این عکس از بهترین و ماندگارترین عکس‌های دفاع مقدس است که برای هر نسلی تداعی‌‌کننده‌ دفاعی جانانه با کمترین امکانات و سخت‌ترین وضعیت محیطی است. این عکس در سال 59 و روزهای نخست جنگ ایران و عراق توسط «آلفرد یعقوب‌زاده» گرفته شده است.

شهید جنگجو در یک خانواده مذهبی در تبریز به دنیا آمد و دوران شیرین کودکی را در محیط ساده خانواده سپری کرد و در روز 29 بهمن 56 انقلاب اسلامی ایران فصل جدیدی در زندگی وی آغاز شد. با آغاز جنگ تحمیلی او و چند تن از دوستان مسجدی‌اش عازم دزفول شدند و بعد از طی دوره آموزشی، مسؤولان مربوط به علت کوچک بودن جثه و قد وی از اعزام او به خط مقدم جبهه خودداری کردند اما او این آتش اشتیاق را تاب نیاورد و حضور در خط مقدم را بر اقامت در تبریز ترجیح داد و دوباره با اصرار بسیار وارد گروه شهید چمران شد.

بین او و شهید چمران علاقه‌ای متقابل وجود داشت. در موقع شهادت شهید چمران در مرخصی بود که به محض شنیدن این خبر مجدداً به جبهه برگشت. تنها پیامش به خانواده اطاعت از امام امت و ولایت فقیه و حضور در تمام صحنه‌ها بود. حسن در عملیات «فتح‌المبین» و «مسلم بن عقیل» شرکت فعال داشت و در عملیات «مسلم بن عقیل» از ناحیه صورت و در عملیات «والفجر 4» از ناحیه پا و برخی قسمت‌های بدن شدیداً زخمی شده بود و هنوز کاملاً بهبود نیافته بود که عازم جبهه شد. در موقع اعزام از او خواستند تا خوب شدن پایش صبر کند اما او چنین فریاد برآورد: «پای برهنه با دشمن خواهم جنگید.»

در آخرین وداعش به خانواده گفت: «این بار شهید خواهم شد.» خداحافظی کرد و رفت و در عملیات پیروزمندانه خیبر شرکت کرد و همچنان که گفته بود بنا به اظهار هم‌سنگران خود پابرهنه در جزایر مجنون گام نهاد و جنگید و به ندای سرور شهیدان، امام حسین (ع) و امام خمینی (ره) لبیک گفت و در بستری از خون غلتید و از جام شهادت سیراب شد.
منبع: فارس
نظرات بینندگان