arrow-right-square Created with Sketch Beta.
کد خبر: ۲۸۷۱۳۸
تاریخ انتشار: ۰۱ : ۱۳ - ۲۹ مرداد ۱۳۹۵

انتقاد کمال تبریزی از «خندوانه»: می خواهند خود را به نفهمی بزنیم و برای هیچ بخندیم

پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
«همه ما از یک نسل هستیم. زمان انقلاب همه درگیر مسائل سیاسی بودیم. بعضی‌ از دیوار سفارت بالا رفتیم و بعضی دلمشغولی‌های دیگری داشتیم.»

اینها بخشی از سخنان فرهاد توحیدی نویسنده فیلمنامه «امکان مینا» است، این فیلم‌نامه‌نویس همراه با کمال تبریزی و منوچهر محمدی کارگردان و تهیه کننده این فیلم با حضور در ایسنا از «امکان مینا» سخن گفتند؛ از روزهای پر التهاب دهه 60 که با خاطرات جنگ و ترور و عملیات انتحاری آمیخته است، از سینمای اجتماعی که حال و روز خوشی ندارد و از خطر سازمان مجاهدین که همچنان وجود دارد.

حتی اگر سفارشی هم بود از پذیرش سفارش شرمنده نیستم 

 فرهاد توحیدی درباره سفارشی بودن این فیلم گفت: «امکان مینا» سفارشی نیست اما حتی اگر سفارشی هم بود، از پذیرش سفارش شرمنده نیستم. از نظر من نوشتن و ساختن کار سفارشی به شرطی جایز است که موضوع سفارش را قبول داشته باشی.

او در ادامه از منوچهر محمدی جزو معدود تهیه‌کنندگانی یاد کرد که همیشه طرح و ایده دارند و درباره دغدغه‌های این تهیه‌کننده سینما گفت: تحصیلات آقای محمدی علوم اجتماعی است. او جامعه را رصد می‌کند تا دریابد که برای امروز چه فیلمی باید ساخت؛ در واقع فیلم برای ایشان و ما، پاسخ زمانه است. «امکان مینا» هم چنین حکمی داشت.آقای محمدی طرحی به اسم "کوری "نوشته بودند. بعد هم مرا دعوت کردند تا فیلمنامه‌ای براساس آن بنویسم.

روح و روان بچه‌های نسل دهه 60 پر از اضطراب‌های دوران جنگ است

این فیلمنامه‌نویس اضافه کرد: موضوع داستان برایم هیجان‌انگیز بود چون سیاسی بود اما در عین حال به اندازه کافی هم مایه‌های اجتماعی و در عین حال ملودراماتیک داشت. یادمان نرود از دوره‌ای که داستان می‌گذرد، خیلی دور نشده‌ایم. این روزها از شنیدن اخبار بمب‌گذاری، حمله انتحاری در گوشه و کنار پاریس و لندن و بروکسل ... شگفت‌زده می‌شویم در حالیکه دهه 60 همه این اتفاقات به طور روزمره در ایران می‌افتاد و عادی بود.روح و روان بچه‌های نسل دهه 60 ما پر از التهابات و اضطراب‌های دوران جنگ است.

توحیدی با اشاره به بعضی اظهارنظرها درباره زمان ساخت این فیلم افزود: بعضی می‌گویند فیلم دیر ساخته شده اما چنین نیست. البته مسئله بمباران‌ها جزو معدود مسائلی است که در حوزه ادبیات بخوبی به آن پرداخته شده است. نویسندگان بسیاری در داستان‌های کوتاه و رمانها  بخوبی به این ماجرا پرداخته‌اند. هر چند که در حوزه‌ی فرهنگ و بویژه سینما، در پرداختن به این موضوعات  با مشکلات زیادی روبرو هستیم از جمله قرائت‌های رسمی و متصلبی که روایت هنرمندان را برنمی‌تابد.

فیلم ما به حوزه‌ای می‌پردازد که اسنادش بعد از سقوط صدام رو شده است

وی خاطرنشان کرد: دو دهه از این ماجراها می‌گذرد اما این به معنای آن نیست که فیلم دیر ساخته شده است. زیرا فیلم ما به حوزه‌ای می‌پردازد که اسنادش بعد از سقوط صدام رو شده است.

توحیدی یادآور شد: بعد از سقوط اردوگاه اشرف و رژیم صدام، اسناد دو موضوع رو شد. اول اینکه نظریه بمباران شهرها از ابداعات سازمان مجاهدین بود. آنها تحلیل می‌کردند که با پایان جنگ، جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد. اما برخلاف انتظار آنها و رژیم صدام جنگ  طولانی و فرسایشی شده بود. در تئوری سازمان مجاهدین،‌ایران کشوری پهناور بود که جنگ در مرزهای آن اتفاق می‌افتاد، بنابراین مردمی که از مرزها دور بودند، درگیر جنگ نبودند و حتی در پشت جبهه پشتیبانی می‌کردند یا نیروی انسانی مورد نیاز جبهه‌ها را تامین می کردند. بنابراین این سازمان نظریه بمباران شهرها را مطرح کرد تا مردم از جنگ متأذی و ناراحت شوند و دیگر از آن پشتیبانی نکنند که البته تئوری درستی هم بود.

متاسفانه در آثار هنری به دلیل خطوط قرمز سراغ بسیاری از موضوعات معاصر نرفتیم

این فیلم‌نامه‌نویس اضافه کرد: از آن جا که مجامع جهانی جنگ شهرها را  نکوهش می‌کردند زیرا مردم بی‌گناه و غیر نظامیان را به کشتن می‌داد. ممکن بود رژیم صدام بمباران و موشکباران شهرها را قطع کند. مجاهدین برای پیشگیری از پشیمانی رژیم صدام برای شارژ با جمع آوری اطلاعات از پیامدهای جنگ شهرها و روند افزایش نارضایی مردم از تداوم جنگ، این اطلاعات را به آنها می‌دادند که جنگ شهرها را تا رسیدن به نتیجه‌ی مطلوب ادامه دهند. بعد از پذیرش قطعنامه  598، و ابطال پیش بینی مجاهدین در سقوط جمهوری اسلامی نظریه‌ی جرقه و جنگ را مطرح کردند تا با بمب گذاری‌های پی درپی در ایران  دوباره آتش جنگ را شعله‌ور کند. متاسفانه در آثار هنری عملا سراغ بسیاری از موضوعات معاصر و تاریخ سیاسی معاصر  نرفتیم چون این موضوعات را جزو خطوط قرمز می‌دانیم.

خطر سازمان مجاهدین همچنان وجود دارد 

توحیدی درباره انگیزه ساخت فیلم «امکان مینا» تصریح کرد: فیلم برای این ساخته شد که سازمان مجاهدین که  در داخل کشور مرده است اما هنوز غربی‌ها و برخی رژیم‌های عرب این سازمان را به لحاظ مالی تأمین می‌کنند تا در روز مبادا دوباره علمش کنند و به آن‌ها خدمت کند. بنابراین خطر آن‌ها هنوز وجود دارد. این فیلم روش‌های این سازمان را فاش می‌کند که مبتنی بر برده‌سازی افراد و ماشینی کردن روابط است و به مردم می‌گوید این سازمان را بشناسید و معتقدم اگر «امکان مینا» بدرستی تبلیغ شود، کسانی که هر یک به نوعی قربانی جنگ بوده‌اند با آن همراه می‌شوند.

نویسنده فیلمنامه‌های«گاهی به آسمان نگاه کن» و «پاداش سکوت» درباره انگیزه‌های «مینا» شخصیت زن فیلم برای پیوستن به سازمان مجاهدین و اینکه به نظر می‌رسد انگیزه‌اش برای پیوستن به این گروهک به اندازه کافی بالا نیست، توضیح داد: او در یکی از دیالوگ‌ها عنوان می‌کند رژیم شش گلوله در بدن نزدیکترین دوستش که از بچگی با هم بزرگ شده‌اند، خالی کرده است. اتفاقا این دیالوگ در فیلم هست و همین موضوع کافی است تا یک زن جوان، جذب چنین تشکیلاتی شود.

اگر این فیلم طبق دلخواهمان ساخته می‌شد،خیلی راضی‌تر بودیم

وی در ادامه با گلایه از برخی مداخلات در فرآیند خلق آثار هنری اضافه کرد: همیشه در پروسه تولید فیلم از زمان نوشتن فیلمنامه تا اکران، اعمال نظرهایی صورت می‌گیرد. اگر این فیلم طبق دلخواهمان ساخته می‌شد، خیلی راضی‌تر بودیم. از زمان آغاز پروژه آقای محمدی علاقه‌مند بود جایی از فیلم مردم بلند شوند و برای قهرمان داستان کف بزنند. او دوست داشت این سکانس نقطه اوج فیلم باشد اما به دلیل بعضی محدودیت‌ها چنین چیزی میسر نشد.

بزرگترین درس زندگی هنری برای منوچهر محمدی 

محمدی نیز «امکان مینا» را بزرگترین درس زندگی‌ هنری‌اش دانست و توضیح داد:‌ تجربه تلخ و دردناکی در کارنامه کاری‌ام بود. در ایران همیشه این مشکل جدی را داریم که مردم و مسئولان حافظه تاریخی ندارند. گویی در لحظه «آن» زندگی می‌کنند و بسرعت گذشته را فراموش می‌کنیم همچنان که وعده‌های اقتصادی و سیاسی دولت‌ها خیلی زود از یادمان می‌رود.



او با اشاره به وعده‌های عملی نشده تاریخی در ایران یادآور شد: در دوره دانشجویی، ‌سال 54 در دانشگاه تظاهرات می‌کردیم و رژیم وقت را محکوم می‌کردیم که در کشور فقط یک صنعت مونتاژ اتومبیل‌سازی داریم. اما حالا وضعیت فاجعه‌ است. هیچ یک از آن وعده‌ها عملی نشده است و در عرصه سیاسی هم همین مشکلات وجود دارد. در این شرایط وقتی فیلمی به مسئله سازمان مجاهدین می‌پردازد، به جای آنکه کانسپت‌های تبلیغاتی‌اش به این سمت برود که این گروهک‌ها را نشان دهد، رسانه ملی می‌گوید با این نوع تبلیغ ، آن گروهک را مهم کرده‌ایم.

محمدی ابراز تأسف کرد: نمی‌توانیم انکار کنیم که در تشکیلات مجاهدین،‌ افراد نخبه‌ای جذب شدند و جان‌شان را از دست دادند. در دوره معاصر هم ممکن است با چنین پدیده‌ای در قالب گرایشات فرقه‌ای افراد روبرو شویم. آدم‌هایی که به دلیل شستشوی مغزی مثل ماشین عمل می‌کنند. بنابراین در کنار معضلات اجتماعی مانند اعتیاد، طلاق و... این مسئله هم مهم است و جذب جوانان به یکسری فرقه‌ها جای تأمل دارد.

انتقاد از عملکرد صداوسیما در پخش آگهی‌ها

او با انتقاد از عملکرد صداوسیما در پخش آگهی فیلم‌های سینمایی افزود: برای پخش تیزری چند ثانیه‌ای بارها به این سازمان مراجعه می‌کنیم و با انواع محدویت‌ها روبه رو می‌شویم اما همین سازمان بعد از خریداری فیلم و بعد از اینکه آن فیلم به عنوان مایملکش به حساب آمد، آن را به هر مناسبتی از هر شبکه‌ای پخش می‌کند!

تهیه‌کننده فیلم «مارمولک» در ادامه از پایین آمدن سلیقه مردم به عنوان معضلی دیگر نام برد و افزود: البته سلیقه مردم هم عوض شده است. یکی از دلمشغولی‌های مدیریت کلان فرهنگ جامعه باید این باشد که همان اندازه که سلامت جامعه مهم است و باید مراقب آن باشد، مواظب باشد سلیقه مردم نزول نکند که این مراقبت، با ممیزی کردن آثار تفاوت دارد.

ممکن است،مسیر فیلم‌سازی‌ام را عوض کنم 

محمدی با اشاره به اینکه ممکن است بعد از تجربه «امکان مینا» مسیر فیلمسازی‌اش را عوض کند، توضیح داد: در برخورد با مخاطب با پالس‌ها و پرسش‌های جدی روبه رو می‌شویم چون با بخشی از جامعه طرف هستیم که چیز دیگری می‌خواهد. فیلمی می‌خواهد که در میانه آن تلگرامش را چک کند و در عین حال چیزی از داستان هم از دست ندهد. از سوی دیگر نمی‌شود به فیلمساز بگویید کاری جدی بساز و از طرف دیگر دست و بالش هم برای تبلیغات بسته باشد و مدام هم در فیلمش اعمال نظر صورت گیرد.

او درباره عوامل موثر در پایین آمدن سطح سلیقه مردم تصریح کرد: شرایط اجتماعی تأثیر می‌گذارد. وقتی مردم نمی‌توانند واقعیات تلخ و دشوار بیرونی را به شکل منطقی و مسالمت‌آمیز حل کنند، به ناچار به سمت مصرف نوعی از محصول فرهنگی می‌روند که آن‌ها را به کل از واقعیات اجتماعی دور کند. البته گاهی عنوان می‌شود این جریان سازماندهی شده است.

محمدی با اشاره به تأثیر شرایط اجتماعی در دیگر کشورها نیز ادامه داد: دهه 1930 در آمریکا رکود اقتصادی حاکم بود و سینمای آمریکا به سمت سینمای موزیکال رفت اما در همان دوره آثار موزیکال بسیار درخشانی ساخته شد. ما متوجه نیستیم در شرایطی که کشور دچار رکود و تورم است و گرده مردم زیر فشار اقتصادی بسیار سنگین شکسته می‌شود، دست کم کمدی‌های خوب بسازیم نه بنجل! این واقعیت باعث شده فیلمسازان بر سر دوراهی قرار بگیرند که آیا کمدی عامه‌پسند بسازند یا فیلمی مانند «لیلی با من است»؟

این تهیه کننده ادامه داد: فراموش نکنیم ساخت فیلم‌هایی مانند «لیلی با من است» یا «مارمولک» در زمان خود هزینه‌های بسیار بالایی برای گروه سازنده داشت.

در ادامه این سخنان کمال تبریزی هم با بیان اینکه «الناس علی‌ دین ملوکهم» گفت: این مسائل عجیب نیست. مشکلات بسیاری گریبان جامعه و مردم را گرفته است و گویی عده‌ای با مشاوره با روانکاوان به این نتیجه رسیده‌اند که جامعه را فقط به سمت خنده ببرند، آن هم خنده بی‌دلیل.

این فیلمساز با اشاره به تلاش برنامه «خندوانه» برای شاد کردن مردم افزود: آنچه در این برنامه اتفاق می‌افتد، خندیدن برای هیچ است اما این خنده ‌درمانی نیست و این وضعیت در جامعه ترویج می‌شود تا جایی که فکر می‌کنیم باید خود را به نفهمی بزنیم.

تبریزی اضافه کرد: در این وضعیت فکر می‌کنید چرا میزان مطالعه مردم این اندازه پایین آمده؟ چون آنقدر گرفتار مسائل معیشتی و تحمل فشارهای گوناگون هستند که انگار باید مسکنی به آنان تزریق شود تا کرخت شوند. گویی همه باید به حالت خلسه بروند و قرص اعصابی برای گذران زندگی می‌خواهند. مردم ما آنقدر بی‌ اعصاب شده‌اند که حوصله مسائل جدی را ندارند. تلویزیون ما تا جایی پیش می‌رود که به دیگران نشان می‌دهد اگر جشنی برگزار شود، می‌توان براحتی به شرکت کنندگان آن فحاشی کرد. وقتی تلویزیون چنین توصیه‌ای می‌کند این فرهنگ گسترش می‌یابد و کم کم عادی می‌شود. فرهنگ نازل به فرهنگ جاری در جامعه تبدیل می‌شود و این مشکلی است که تصمیم گرفته شده، اتفاق بیفتد در حالیکه ادعا داشتیم انقلاب ما انقلابی فرهنگی است اما بعد از این همه سال وضع فرهنگمان چنین است!

اگر قدرت داشتم برخی ضرب‌المثل‌ها را از حافظه جامعه پاک می‌کردم

منوچهر محمدی نیز با اشاره به نقش منفی یکسری ضرب‌المثل‌ها در فرهنگ جامعه اضافه کرد: اگر قدرت می‌داشتم بعضی ضرب‌المثل‌ها را از حافظه جامعه پاک می‌کردم؛ ضرب‌المثل‌هایی مانند «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» و ... فکر کنید این ضرب‌المثل چه بار معنایی و تربیتی مخربی دارد! در حالی که بسیاری از پیشرفت‌های هنری و علمی و ... کاملا برعکس این ضرب‌المثل و با توجه به خلاقیت‌های فردی اتفاق می‌افتد.

این تهیه‌کننده با ابراز تأسف از بی‌اعتنایی به مقوله فردیت در جامعه فعلی خاطر نشان کرد: حتی به هنرمندان خلاقه هم می‌گوییم همرنگ جماعت شوند و این وضعیت دردناک است. این ضرب‌المثل فقط چهار کلمه نیست بلکه وقتی به روح اجتماعی تبدیل می‌شود، باعث می‌شود عرصه مقدسی مانند پزشکی هم با بیزینس و تجارت آمیخته شود و باید راه علاجی برای این تفکر پیدا کنیم.



تبریزی در بخش دیگری از این گفتگو درباره انتخاب بازیگران «امکان مینا» توضیح داد: به خیلی گزینه‌ها فکر کردیم. اما سن این افراد خیلی تعیین کننده بود و معتقدم حرف خود فیلمنامه مهم‌تر از جنبه تبلیغاتی فیلم است.

درست نیست از محبوبیت عطاران سواستفاده کنیم

او با تأکید بر اینکه «کستینگ» باید در سینما معنا داشته باشد، خاطر نشان کرد: باید به انتخاب‌های‌مان به لحاظ هماهنگی با موضوع فیلم فکر کنیم. درست نیست بازیگری مانند رضا عطاران را به هر قیمتی در هر کاراکتری قرار دهیم. این اتفاق خوبی نیست که از محبوبیت او این چنین سوءاستفاده کنیم.

دیگر هرگز درباره‌ی دهه‌ی 60 فیلم نمی‌سازم 

محمدی هم درباره دشواری بازسازی دهه 60 در بخش طراحی صحنه فیلم گفت: از آغاز می‌دانستیم مشکل است اما در عمل بیشتر این مشکلات را درک کردیم و در این فیلم متوجه فقر سینمای ایران شدم به طوریکه ناچار شدیم تکه تکه‌های فیلم را به هم بچسبانیم که خیلی سخت بود و دیگر هرگز درباره دهه 60 فیلم نمی‌سازم.

این تهیه‌کننده که پیش از این در فیلم های «مارمولک» و «لیلی با من است» با تبریزی همکاری داشته است، با اشاره به ویژگی‌های مثبت او به عنوان کارگردانی که در ژانرهای گوناگون دست به تجربه می‌زند، ادامه داد: آقای تبریزی دو حُسن دارد؛ اخلاق خوب و اینکه اداهای روشنفکرها را ندارد بلکه نگاهش به سینما صنعتی است. از تجربه کردن مقولات تازه هراسی ندارد و عرصه‌های مختلف را تجربه می‌کند.

وی ادامه داد: یکی از دلمشغولی‌های تهیه‌کنندگان که باعث می‌شود گاهی اشتباه کنیم، انتخاب کارگردان برای ساخت ایده های ماست که وضعیتی شبیه انتخاب همسر است. مثلا من ایده‌هایی دارم برای فیلم اکشن اما دلم قرص نیست که کار را به کدام کارگردان بسپارم. لیست کانون کارگردان‌ها را جلو چشمم گذاشته‌ام اما متأسفانه بالای 70 درصد این کارگردان‌ها فیلم‌هایشان شبیه یکدیگر و این گونه است که سینمای ایران در یکی، دو ژانر، محدود و کانالیزه شده و فیلمسازان ما حاضر نیستند در عرصه فیلم کوتاه تجربه‌های متفاوت به دست آورند.

منوچهر محمدی با تاکید بر ضرورت تجربه اندوزی فیلمسازان در عرصه فیلم ‌های کوتاه یا تجاری خاطرنشان کرد: چه ایرادی دارد فضایی فراهم کنیم که فیلمسازان در فاصله میان ساخت فیلم‌هایشان،‌ فیلم‌های کوتاه در ژانرهای مختلف را تجربه کنند؟ اگر مسئولیتی داشتم، این کار را زمینه را فراهم می‌کردم. چرا فکر می‌کنیم ساخت فیلم کوتاه منحصر به جوان‌هاست؟ در حالی که در دنیا فیلمسازان بزرگ هم فیلم کوتاه یا تبلیغاتی می‌سازند.

منبع: ایسنا
نظرات بینندگان